Web Analytics Made Easy - Statcounter

شاعر و پژوهشگر شعر انقلاب با بیان آنکه روحیه فرهنگی، عرفانی و شاعرانه بنیانگذار انقلاب اسلامی مهمترین وجه تمایز ایشان با دیگر رهبران جهان است گفت: با وجود پیشرو بودن شعر انقلاب از منظر ذهنی و زبانی؛ در جریان شعر معاصر هنوز این گونه ادبی نتوانسته به جایگاه واقعی خود دست پیدا کند.

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات ایران اکونومیست؛ برگه‌های تقویم در کنار اثبات سنجاق کردن روزگاران و گذر ایام؛ در بطن خود محمل حوادثی تاریخی، اجتماعی، مذهبی و ملی هستند که قرار گرفتن در آن بزنگاه عینیت تکرار روز واقعه را به معنا می‌نشیند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در این مسأله تردیدی وجود ندارد که عظمت خاطرات جمعی هر اجتماع، ملت و کشوری باعث می‌شود تا همواره رخدادها، رویدادها و حرکت‌هایی در مفهوم عمیق تاریخی، اجتماعی، سیاسی و گاه حتی فردی به‌معنای عمیق و غیرقابل باور برای بسیاری دیگر از مردمان جهان که آن تاریخ و رخداد را زیست نکرده‌اند به شمار آید.

دو تاریخ چهاردهم و پانزدهم خردادماه در تقویم ملی کشورمان محمل دو اتفاق عظیم و بزرگ نه‌تنها در شکل‌گیری همان خاطره‌ جمعی مردمان انقلابی سرزمینِ ایرانِ اسلامی است که برگ نخست آن یعنی روز چهاردهم خرداد ماه؛ اتفاقی تلخ و غم‌بار را میزبانی می‌کند.

رحلت جان‌گداز بنیان‌گذار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام‌ خمینی(ره) در ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ و روز بعدی آن یعنی پانزدهم این ماه؛ تداعی کننده سالروز قیامی است (قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ خورشیدی) که یکی از اصلی‌ترین استوانه‌های شکل‌گیری نظام انقلاب اسلامی معنا می‌کند.

انقلابی که به سکان‌داری حضرت امام‌خمینی(ره) در بهمن ۱۳۵۷ نهالش به بار نشست و امروز به درختی تناور، تنومند و پرمیوه بدل شده‌است. شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی ایران همگام با انقلاب پنجاه‌وهفت به رهبری حضرت امام‌خمینی(ره) نویددهنده آزادی، استقلال، حریت و پاسخ به مطالبه یکان افراد جامعه ایران و ایرانیانی بود که زیر یوغ دوران ستم‌شاهی؛ خزانِ امیدهای فردای‌شان را با حسرت به نظاره نشسته بودند.

راز سر به مُهری که بعد از رحلت حضرت امام(ره) آشکار شد

در این‌ میان قدرت و صلابت حضرت امام‌ خمینی(ره) در قامت یک رهبر از یک سو و از سوی دیگر اتکای ایشان به نیروهای مردمی و انقلابی در وجود یک چهره سیاسی و هدایتگر مردم؛ چنان عظمت، افتخار و غرور را با خود به‌همراه داشت که هیچ‌کس در هیچ کجایِ این جهان اثیری فکر نمی‌کرد که در پس این چهره الگوی الهام بخش (کاریزماتیک)؛ قدرتمند و سیاسی؛ نگرش و تفکری آمیخته با عرفان و معرفتی برگرفته از تلألؤ انگاره‌های اسلامی آن‌هم در حوزه شعر نهفته باشد.

اما بعد از رحلت جان‌گداز بنیان‌گذار انقلاب اسلامی؛ درست زمانی که شاهد چاپ دیوان اشعار امام‌خمینی(ره) بودیم؛ بزنگاهی دیگر برای توجه عموم مردم به این مساله به وجود آمد. بزنگاهی که این‌بار روح بلند رهبر انقلاب در قالب چهره‌ای قدرتمند و سیاسی را چنان با وجوه عرفانی، فرهنگی و معرفتی در حوزه ممزوج شدن فقه و شعائر دینی متجلی ساخته بود که می‌شد آن را در اشعار دیوان حضرت امام تمام قد به نظاره نشست. اشعاری که به فاصله کوتاهی از زمان انتشار خود به ورد زبان مردم ایرانِ انقلابی و اسلامی بدل شد.

امروز در سالروز رحلت جان‌گداز حضرت امام‌خمینی(ره) این‌بار با نمط جریان‌شناسی رویکرد شعر انقلاب به‌عنوان یکی از فرزندان برومند فرهنگ و هنر برخاسته از حرکت انقلابی مردمان ایران برای آشنایی و مداقه هرچه بیشتر بر ساحت عرفانی و معرفتی حضرت امام‌خمینی(ره) به سراغ یکی از پژوهشگران به‌نام در حوزه شعر آیینی و انقلابی کشورمان رفتیم تا با او درباره این مؤلفه نمونه‌گون و نادر حضرت امام در قیاس با رهبران دیگر کشورهای جهان به گفت‌وگو بنشینیم.   

آنچه در ادامه از خاطر شما می‌گذرد حاصل گفتگوی صمیمی با شاعر مجموعه‌هایی چون شاعران پروازی، هزار مرتبه خورشید، ولی مهر، طنین کوه و سلوک باران؛ مصطفی محدثی‌خراسانی شاعر، پژوهشگر و چهره برتر هنر انقلاب اسلامی است.

علقه حضرت امام به نگرش فرهنگی؛ در کنار وجوه فکری، اجتماعی، سیاسی و شخصیتی ایشان

با وجود آنکه حضرت امام خمینی(ره) به عنوان بنیانگذار انقلاب اسلامی، بیشتر به یک چهره‌ای سیاسی شناخته می‌شوند اما با این حال از ایشان دیوان شعری به جای مانده که بازتاب دهنده نگرش و علقه فرهنگی این رهبر سیاسی است. آیا میان تمام مشغله فعالیت‌های سیاسی رهبران جهان، می‌توان نمونه و مشابه چنین رویکرد فرهنگی را رصد کرد؟

در بین رهبران سیاسی هیچ کشوری از کشورهای مسلمان گرفته تا دیگر کشورها، هیچ رهبری را نمی‌توان یافت که در کنار چهره سیاسی‌اش تا این حد در بطن مبانی فرهنگی و هنری غرقه باشد

بی هیچ شک و شبهه‌ای تاریخ خود گواه پاسخی برای این پرسش است. پاسخی که به شکل قاطعانه‌ای منفی است. در بین رهبران سیاسی هیچ کشوری از کشورهای مسلمان گرفته تا دیگر کشورها، هیچ رهبری را نمی‌توان یافت که در کنار چهره سیاسی‌اش تا این حد در بطن مبانی فرهنگی و هنری غرقه باشد.

شاید برخی به نگرش‌های فرهنگی تعدادی از رهبران سیاسی جهان به عنوان برهان خلف این کلام اشاره کنند؛ اما رویکرد فرهنگی و هنری امام خمینی(ره) با تفکر معنوی و متکی بر فلسفه هنر اسلامی آمیخته بود و در تمامی وجوه فکری، اجتماعی، سیاسی و شخصیتی امام می‌توان علاوه بر قدرت و درایت نگرش و تفکرات سیاسی، رویکرد و علاقه ایشان به مبانی فرهنگی را نیز شاهد بود.

حضرت امام نمونه کامل فردی سیاسی و در عین حال انسانی فاضل و عارفی کامل

تجلی چنین روحیه فرهنگی در منش سیاسی و اجتماعی حضرت امام خمینی(ره)؛ مولود چه عامل یا عواملی است؟

امام خمینی(ره) دارای شخصیتی چند بُعدی است و به معنای دقیق کلام، ایشان نمونه واقعی به انسان کامل در معنای اصیل و عمیق آن هستندحضرت امام خمینی(ره)، نمونه و تجلی انسان کامل و دارای شخصیتی چند بعدی هستند. بر همین اساس است که شاهدیم در هر زمانی که یکی از ابعاد وجودی حضرت امام خمینی(ره) تجلی عینی پیدا می کند در اوج قرار دارد.

به زبان ساده‌تر باید گفت در مواجهه با وجوه مختلف شخصت سیاسی و فرهنگی حضرت امام؛ انسان احساس می‌کند که ایشان در تجلی آن بُعد دارای معنای مطلق هستند.

به همین دلیل است که گفته می‌شود امام خمینی(ره) دارای شخصیتی چند بُعدی است و به معنای دقیق کلام، ایشان نمونه واقعی به انسان کامل در معنای اصیل و عمیق آن هستند.

بن مایه شعر حضرت امام(ره) الهام گرفته از اصول عرفان اسلامی است

تجلی روحیه غنی فرهنگی و عرفانی حضرت امام خمینی(ره) در دیوان اشعار ایشان قابل رصد است. با این مولفه؛ در تشریح مهمترین ویژگی اشعار امام خمینی(ره) به چه مواردی می‌توان اشاره کرد؟

به همین دلیل است که قاطبه منتقدان و کارشناسان حوزه شعر بر این عقیده استوارند که حضرت امام خمینی(ره) در طول سال‌ها رهبری مذهبی و سیاسی‌شان، به مسائل روز هم با همان نگاه معرفتی و پوشش اسلامی توجه داشتند

از نقطه نظر تاریخی، شعر حضرت امام خمینی(ره) در ادامه سیر تاریخی اصیل شعر فارسی قرار می‌گیرد و در حقیقت اشعار ایشان ادامه دهنده جریان شعر ایرانی است که از سبک خراسانی آغاز می‌شود و در سبک عراقی و هندی ادامه پیدا می‌کند. سبکی که تا امروز به حیات خود ادامه داد و به عنوان یادگار به ما رسیده است.

شعر امام خمینی(ره) به لحاظ ذهنی و زبانی تلفیقی از شعر دوره‌های عراقی و هندی است و بن مایه شعر ایشان متکی و الهام گرفته از اصول عرفان اسلامی است.

از سوی دیگر به دلیل مسئولیت رهبری انقلاب، ما شاهد تجلی نگاهی ژرف و عمیق در مسائل سیاسی و اجتماعی روزگار در بطن همان نگاه عرفانی حضرت امام هستیم. به گونه‌ای که در تورق دیوان اشعار ایشان در کنار شعرهایی با مضامین عمیق عرفانی و متکی بر اصول فقه اسلامی، شاهد اشعاری در مورد انقلاب اسلامی و جریان امروز جامعه نیز هستیم.

به همین دلیل است که قاطبه منتقدان و کارشناسان حوزه شعر بر این عقیده استوارند که حضرت امام خمینی(ره) در طول سال‌ها رهبری مذهبی و سیاسی‌شان، به مسائل روز هم با همان نگاه معرفتی و پوشش اسلامی توجه داشتند.

روحیه فرهنگی حضرت امام؛ تنهاترین بستر آفرینش شعر انقلاب است

با توجه به گفته‌های شما، در شعر حضرت امام خمینی(ره) و در کنار فحوای عرفانی و همچنین اشارات آن اشعار به فضای روز جامعه، آیا می‌توان گفت که شعر حضرت امام بر نسل شاعران انقلاب نیز تاثیرگذار بوده است؟

شعر حضرت امام خمینی(ره) و روحیه بالای فرهنگی و معنوی ایشان در کنار آنکه خود منشاء تحولات بسیاری در بطن ادبیات و هنر انقلاب بود، در حقیقت تنهاترین و مهمترین بستر آفرینش و خلق شعر انقلاب به شمار می‌رودبرای پاسخ به این پرسش که آیا شعر حضرت امام بر ادبیات انقلاب تاثیری گذاشته یا خیر باید بر این مساله اشاره کرد که نگاه و تمرکزی که حضرت امام خمینی(ره) در حوزه شعر و عرفان داشتند در حقیقت گشاینده افق‌های متعالی فراروی هنر و ادبیات انقلاب بود.

به بیان ساده‌تر می توان با قدرت این ادعا را مطرح و اثبات کرد که شعر حضرت امام خمینی(ره) و روحیه بالای فرهنگی و معنوی ایشان در کنار آنکه خود منشاء تحولات بسیاری در بطن ادبیات و هنر انقلاب بود، در حقیقت تنهاترین و مهمترین بستر آفرینش و خلق شعر انقلاب به شمار می‌رود.

زمانی که بعد از رحلت جانسوز امام و به واسطه انتشار غزل «من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم / چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم» آشکار شد که ایشان شاعری تمام عیار هستند - اتفاقی که در زمان حیات شان مشخص نشده بود - و سپس چاپ دیوان ایشان؛ زمینه توجه به شعر در نظام فرهنگی در ذهن مردم و متولیان فرهنگی و اداره جامعه، رشد چشمگیری پیدا کرد.

در حقیقت مشخص شدن وجه شاعرانه و معنوی حضرت امام خمینی(ره) باعث شد تا توجه عموم مردم و مسئولان به شعر رشد پیدا کند و این مساله کمک کرد تا شعر در نظام فرهنگی کشورمان جایگاه شایسته خود را پیدا کند و در مسیر تعالی و توسعه قرار گیرد.

شعر انقلاب اصیل‌ترین و خلف‌ترین فرزند شعر شکوهمند فارسی در زمانه معاصر است

تا چه حد می‌توان در اشعار شاعران امروز وامداری آنها به آرمان‌هایی که حضرت امام خمینی(ره) در اشعارشان آنها را بنیانگذاری کردند رصد کرد. آیا در سروده‌ها و نگرش‌های شاعران نسل انقلاب همان روحیه فرهنگی، انقلابی و اسلامی که در اشعار و بعد شخصیت معنوی امام هویدا بود، وجود دارد؟

پس پُر بی‌راه نیست که گفته شود شعر انقلاب ترمیم کننده آن پیوند و مبتنی بر همان پیشینه شکوهمند شعر فارسی با رویکرد ذهنی-زبانی پرتپش، آرمان‌خواه و عدالت‌طلبش بود که در رگ های شعر ایران در حال خشکیدن بود

در این نکته شکی وجود ندارد که اگر چه جریان‌سازان شعر انقلاب افرادی مانند زنده‌نامان سیدحسن حسینی، قیصر امین‌پور، سلمان هراتی یا هنرمند شاعری چون علی معلم‌دامغانی هستند اما این افراد آن نگاه شاعرانه بودن خود را از تفکر و شخصیت حضرت امام خمینی(ره) و از آرمان‌های ایشان گرفتند. درست به سبب همین رویکرد است که می‌توان مدعی بود که جریان ساز اصلی شعر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) بودند.

همچنین می‌دانیم که شعر انقلاب اصیل‌ترین و خلف‌ترین فرزند شعر شکوهمند فارسی در زمانه معاصر است و این جنس شعر بود که در حقیقت باعث دمیده شدن روح تازه‌ای در کالبد فرهنگی جریان انقلاب اسلامی شد.

پس پُر بی‌راه نیست که گفته شود شعر انقلاب ترمیم کننده آن پیوند و مبتنی بر همان پیشینه شکوهمند شعر فارسی با رویکرد ذهنی-زبانی پرتپش، آرمان‌خواه و عدالت‌طلبش بود که در رگ های شعر ایران در حال خشکیدن بود.

شعر انقلاب به مدد دم مسیحایی‌اش بار دیگر زندگی را به شریان‌های حیات شعر ایرانی به عنوان شعر نجیب، آرمان گرا و مبتنی بر عرفان اسلامی، نگاه حماسی و وفادار به آموزه های اسلام و قرآن بازگرداند.

در ادامه نیز، شعر انقلاب گشاینده دفتری بود که در آن آرمان‌های انقلاب و وفاداری به قیام اباعبدالله الحسین(ع) به خوبی قابل رصد بود و چشمه‌های جوشان آن با رسوخ در لایه‌های زیرین فرهنگ، هنر و ادبیات معاصر باعث شدند تا سال‌های متمادی آینده نیز منتظر جلوه‌های متعالی‌تر شعر انقلاب باشیم.

شعر انقلاب؛ شریک در سرنوشت نهایی امت اسلامی

یکی از اصلی‌ترین مولفه‌ها و سیاست‌گذاری‌های کلان فرهنگی در نظام جمهوری اسلامی ایران، صادر کردن انقلاب و تمامی آموزه‌های بنیادین فرهنگی آن به کشورهای جهان است. در این عرصه آیا محملی چون شعر به ویژه شعر انقلاب توانسته بار این مهم را به دوش بکشد؟

امروز ما بخش مهمی از تبلور شعر انقلاب را در مبحث بیداری اسلامی و مقاومت جبهه مستضعفان جهان مشاهده می‌کنیم

شاید امروز شاهد آن شور و تپندگی بیش از حد در مبانی و محتواهایی چون پیروزی انقلاب، دفاع مقدس و فراز و فرودهای تاریخی آنها تا امروز در بدنه شعر انقلاب این روزها نباشیم؛ اما امیدمان به قله‌هایی است که جریان شعر انقلاب در حال فتح آنها در خارج از مرزهای نظام جمهوری اسلامی ایران است.

امروز ما بخش مهمی از تبلور شعر انقلاب را در مبحث بیداری اسلامی و مقاومت جبهه مستضعفان جهان مشاهده می‌کنیم. تمامی اینها افق‌های جدیدی است که پیشاروی شعر انقلاب در حال گشوده شدن است. تمام این توفیقات اثبات کننده این مدعاست که جریان شعر انقلاب ظرفیت آن را دارد که در تمامی این عرصه‌ها با قدرت ورود کند، تاثیرگذار باشد و در سرنوشت نهایی امت اسلامی شریک باشد.

شعر انقلاب؛ پیشروترین جریان ذهنی و زبانی در شعر معاصر است

اگر بخواهیم به مهمترین نقطه قوت و اصلی‌ترین آسیب شعر انقلاب در زمان حاضر اشاره کنیم آن نکات به چه مواردی اشاره دارند؟

تنها جریانی که ظرفیت تام و تمام شعر فارسی را به لحاظ ذهنی و زبانی میراث‌داری می کند جریان شعر انقلاب است و این قویترین نقطه شعر انقلاب است

نقطه قدرت شعر انقلاب آن است که این شعر ریشه دار بوده و به لحاظ ذهنی و زبانی پیشروترین جریان شعر معاصر است.

نباید فراموش کنیم که شعر معاصر مدعی بسیار دارد اما آنچه تمامی منتقدان متفق‌القول بر آن استوارند متوجه این نکته است که تنها جریانی که ظرفیت تام و تمام شعر فارسی را به لحاظ ذهنی و زبانی میراث‌داری می کند جریان شعر انقلاب است و این قویترین نقطه شعر انقلاب است.

اما در مورد آسیب آن نیز می‌توان به این مساله اشاره کرد که شعر در نظام فرهنگی ما با تمام ارزش‌هایی که دو رهبر بزرگ انقلاب (حضرت امام خمینی(ره) و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای) برای شعر انقلاب قائل بودند و تمام تاکیداتی که معظم‌له درباره سیر جریان متعالی شعر انقلاب فرموده‌اند هنوز نتوانسته به جایگاه شایسته خود دست پیدا کند.

هر کدام از نهادهای فرهنگی در حد توان خود برنامه‌ها و فعالیت‌هایی در زمینه توسعه و پیشرفت جریان شعر در دستور کار دارند؛ اما متاسفانه شاهد سیاست‌گذاری کلان، برنامه‌ریزی عمیق و دراز مدت برای رشد و توسعه شعر انقلاب و همچنین پاسخگویی به سیل شاعران متعهد و جوان این رمز و بوم نیستیم. برای رفع این آسیب نیازمند راه اندازی نهضتی ملی برای تحقق جایگاه شایسته فرهنگی برای جریان شعر انقلاب هستیم.

  منبع: خبرگزاری ایرنا برچسب ها: قیام ۱۵ خرداد ، انقلاب اسلامی ایران ، شعر

منبع: ایران اکونومیست

کلیدواژه: قیام ۱۵ خرداد انقلاب اسلامی ایران شعر شعر حضرت امام خمینی ره حضرت امام خمینی ره جریان شعر انقلاب شعر انقلاب انقلاب اسلامی شعر انقلاب روحیه فرهنگی شعر ایران شعر فارسی شعر معاصر حوزه شعر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۱۵۲۴۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مطهری امام

دوازدهم اردیبهشت 1358 ش درحالی که تنها دو_ سه ماهی از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی می گذشت ، یکی از تلخ ترین و خسارت بار ترین حوادث نا گوار برای رهبر انقلاب وآینده نظام جمهوری اسلامی به دست اشقیای از جنس خوارج رقم خورد و «متفکر و فیلسوف و فقیه عالی‌مقام » حضرت آیت الله مرتضی مطهری (أعلی الله مقامه ) با تیر جهالت و عداوت به شهادت رسید .

مقامی که برای آن عالم ربانی غایت آمال بوده ولی برای رهبر واستاد بزرگ او مصیبتی بسیار سنگین و برای ایران و نظام نوپای آن خسارتی غیر قابل جبران بوده است.

درباره شخصیت ذو ابعاد و جان پاک و افکار و اندیشه متقن و روشنگر استاد شهید بسیار گفته شده و نوشته شده و البته همچنان جامعه و جوانان و همگان نیازمند اندیشه زلال اسلامی او می باشند . اما در این مجال و مقال به نسبت و ارتباط و ارادت و علاقه و اعتماد آن اسلام شناس بزرگ و امام خمینی پرداخته می شود.

استاد شهید سیزدهم بهمن 1298ش متولد شده و در دامن مادر و پدری مؤمن و پاک سرشت و اهل عبادت و خدمت بالید. او در سنین کودکی به مکتب خانه رفت و مراحل اولیه آموزش را آغاز کرد و در حدود سیزده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت کرد و حدود دو سال در آن محیط تحصیلات مقدماتی علوم اسلامی را فرا گرفت .

وضعیت حوزه های علمیه در آن دوران گرفتار دیکتاتوری مذهب ستیز رضا خانی بود و سرو سامان مناسبه نداشت و به همین خاطر مرتضای جوان و تشنه ی معارف و حقایق به فریمان برگشتو حدود دو سال با بهره گیری از کتابخانه پدر به تأمل و تفکر واندوختن اطلاعات مذهبی و به ویژه مطالعه تاریخ اسلام اشتغال داشت.

«اغلب کتاب دستش بود و فقط مطالعه می کرد. بعد ها در قم می گفت من هرچه مایه مطالعات تاریخی دارم، مربوط به همان دو سالی است که از مشهد به فریمان برگشتم» (پاره ای از خورشید،صفحه76)

در همان دوران سخت و سیاه که ترکیب دیکتاتوری رضا خان و تحولات سلطه جویانه و زیاده خواهانه جهانی ، جنگ جهانی دوم را رقم زد و ایران به اشتغال متجاوزین در آمد و ملت ایران نمی دانست از فرار شاه ظالم خوشحال باشد و یا از اشغال کشور و قحطی عمومی ناراحت باشد؛ مرتضای جوان در جستجوی دست یابی  یا بی گوهری بود که فطرت او بدان سو هدایتش می کرد. یکای از برادران استاد می گوید:« ایشان شش- هفت ماه بعد از فوت مرحوم آیت الله حائری به قم رفت .» (همان، صفحه 76 )

رحلت آیت الله حائری دهم بهمن 1315 بوده و با این حساب آیت الله مطهری در پاییز 1316 به همرا دایی خود مرحوم شیخ علی روانه قم شد و از اینجا بود که عنصر کلیدی اساتید و مربیان بزرگ در شکل دهی به شخصیت این جوان جویای حقیقت و طالب کمال و سعادت به ایفای نقش پرداخت .

سه عنصر والدین - ژنتیک، معلمان و مربیان و محیط که سازنده شخصیت آدمی هستند، برای استاد مطهری به بهترین نحو مهیا گردید و او از پدر و مادری مؤمن و وارسته برخوردار بود که همانها محیطی ایمانی و معنوی برای زندگی این کودک و نوجوان فراهم کردند و به رغم نامناسب  بودن محیط عمومی کشور، محیط خانه وخانواده برای مرتضای جویای حقیقت مطلوب و سازنده بود تا اینکه «هجرت» سازنده او به قم رقم خورد و او از پاییز 1316 تا پاییز 1331 به مدت پانزده سال مراحل تحصیل و تهذیب را سپری کرد و از برترین و بهترین الهی مردان در طبقه اساتید کسب فیض کرد. وی گرچه از بزرگانی چون آیت الله حجت و آیت الله محقق داماد هم استفاده علمی کرده است ؛ ولی اثر گذاران اصلی بر شخصیت علمی و معنوی استاد شهید مطهری  حضرات آیات: بروجردی، امام خمینی، علامه طباطبایی و میرزا علی آقا شیرازی بوده اند.

آوازه فقاهت آیت الله بروجردی چنان انتشار یافته بود که بعضی از جویندگان فقاهت از حوزه علمیه قم به بروجرد و محضر آن فقیه محقق می رفتند که یکی از آنها استاد مطهری بود که تابستان 1322 از قم به بروجرد رفت و تحصیلات حوزه علمیه قم را به تحصیل در بروجرد بدل کرد، چنانچه پس از هجرت آیت الله بروجردی به قم از سال 1323تا سال 1331 که در قم اقامت داشته در درس های فقه و اصول آن استاد شاگرد پرور شرکت می کرد و از برجستگان محضر آن فقیه بزرگ بوده است .

استاد مطهری گرچه به صورت رسمی از سال 1329تا1331  و تنها فلسفه مشاء - بخشی از الهیات شفاء بوعلی – را در کلاس درس علامه طباطبائی شاگردی کرد و در جلسات مخصوص «اصول فلسفه و روش رئالیسم» حضور می یافت ، ولی از همان زمان تا پایان عمر خود ارتباط علمی با ایشان و بهره گیری از محضرشان داشت شرح و تبیین  کتاب اثر گذار اصول فلسفه و روش رئالیسم و نیز بهره گیری از تفسیر عظیم المیزان در بیانات و تألیفات ایشان مشهود است.

آشنائی و ارتباط و ارادت طرفینی  او با آیت الله میرزا علی آقا شیرازی هم اتفاق غریبی است . او خود می نویسد :

« تابستان سال 1320 پس از پنج سال که در قم اقامت داشتم، برای فرار از گرمای قم به اصفهان رفتم . تصادف کوچکی مرا با فردی آشنا با «نهج البلاغه» آشنا کرد . او دست مرا گرفت و اندکی وارد «نهج البلاغه» کرد... از آن پس چهرۀ « نهج البلاغه»  در نظرم عوض شد ، مورد علاقه ام قرار گرفت و محبوبم شد.  گویی کتاب دیگری است غیر آن کتابی که از دوران کودکی آن را می شناختم ... به خود جرئت می دهم و می گویم او به حقیقت « عالم ربانی» بود... او هم فقیه بود و هم حکیم و هم ادیب و هم طبیب .

فقه و فلسفه و ادبیات عربی و فارسی و طب قدیم را کاملاً می شناخت و در برخی متخصص درجه اول به شمار می رفت... او با « نهج البلاغه» می زیست،با «نهج البلاغه» تنفس می کرد، روحش با این کتاب همدم بود، نبضش با این کتاب می زد و قلبش با این می تپید ... راستی مرد حق و حقیقت بود.» (سیری در نهج البلاغه، صفحه12-7).

اما استاد شهید آیت الله مطهری که باید کل دوران تحصیلات بسیار مؤفق و با برکت او را در حوزه علمیه مشهد و قم بیست سال دانست، طولانی ترین مدت شاگردی و نیز تنوّع دروسی که استفاده کرده بود، شاگردی در محضر امام خمینی بوده است. او که از همان مشهد شیفته حکمت الهی و حکمای ربانی شده بود، آغاز آشنایی و ارتباط خود با حضرت امام را چنین روایت کرده است :

«پس از مهاجرت به قم، گمشدۀ خود را در شخصیتی دیگر یافتم . فکر کردم که روح تشنه ام از سرچشمۀ زلال این شخصیت سیراب خواهد .

اگر چه در آغاز مهاجرت به قم، هنوز از مقدمات فارغ نشده بودم و شایستگی ورود به معقولات را نداشتم اما درس اخلاقی که به وسیلۀ شخصیت محبوبم در هر پنج شنبه و جمعه گفته می شد و در حقیقت درس معارف و سیر سلوک بود، نه اخلاق به مفهوم خشک علمی، مرا سرمست می کرد.

بدون هیچ اغراق و مبالغه ای، این درس مرا آنچنان به وجد می آورد که تا دوشنبه و سه شنبۀ هفتۀ بعد، خودم را شدیداً تحت تأثیر آن می یافتم.

بخش مهمی از شخصیت من در آن درس و سپس در درس های دیگری که در طی دوازده سال از اسناد الهی فرا گرفتم، انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و می دانم . راستی که او «روح قدس الهی » بود.» (علل گرایش به ما دیگری،صفحه9-8).

متفکر شهید در طول این دوازده سالی که گفته، درس های اخلاق که توصیفش نمود و حکمت متعالیه و اصول فقه و فقه را از محضر این اسناد الهی تحصیل کرد و علاوه بر تسلط و تخصّص فوق العاده در این رشته های اصلی علوم اسلامی، جان و روح خود را صیقل داده و همانند این اساتید بزرگ و سازنده خود، بی مبالغه از علمای ربانی گردید و با همین سرمایه علم و دانش والا و روح و جان  تهذیب شد،مؤفق به آن همه خدمت فکری و تربیتی طی دهها سال وآثار ماندگار او همچنان منشأ روشنگری و هدایت می باشند.

درس اخلاق معروف حضرت امام از سال 1315تا سال1323 به مدت هشت سال در حوزه علمیه قم مجمع مشتاقان کمال بوده و البته معلوم نیست شهید مطهری از چه سالی در آن درس حضور می یافته ولی شاید قید دوازده سال دلالت کند که از حدود سال 1318 یا 1319 این توفیق را داشته که یکی از شاگردان آن درس باشد واما درس دیگری که او از محضر امام خمینی فرا گرفته بود، حکمت متعالیه بوده است . اهل این رشته می دانند که طالبان فلسفه اسلامی در حکمت متعالیه دو کتاب محوری را تحصیل می کنند؛ شرح منظومه ملا هادی سبزواری و اسفار صدر المتألهین.

استاد مطهری آخرین دوره تدریس شرح منظومه امام خمینی را درک کرد و در واقع خلاصه و عصاره حکمت متعالیه را بر محور این کتاب از ایشان که بیش از دو دهه  استاد برجسته و شناخته شده حکمت صدرائی و عرفان نظری و عملی بوده، استفاده کرده است .

حضرت امام به موازات درس شرح منظومه و دروس دیگری که داشت، اسفار را نیز برای شاگردان سطح بالاتر تدریس می کرد و آیت الله مطهری و تعدادی از شاگردان درس شرح منظومه پس از اتمام آن کتاب از استاد اجازه گرفته و در درس اسفار شرکت کردند و کتاب نفس اسفار را از محضر او بهره بردند و به گفته هم مباحثه یازده ساله او مرحوم آیت الله منتظری دیگر بخش های اسفار را با توجه به آشنائی و تسلط بر حکمت متعالیه، مباحثه کردند و بدین صورت استاد حکمت صدرائی آنها تنها امام خمینی بوده است.

آنان همچنین در دهه بیست علاوه بر شرکت در درس فقه و اصول آیت الله بروجردی، از استاد فلسفه و اخلاق خود – امام خمینی – در خواست کردند درس اصولی برای آنها داشته باشد و به مدت هفت سال مباحث أمارات و و اصول علمیه دانش اصول را به صورت بسیار تحقیقی فرا گرفتند، درسی که هم استاد و هم شاگردان اصلی، آن را بسیار جدّی گرفته بودند و محصول آن درس هفت ساله به قلم امام دو جلد انوار الهدایه، یک جلد استصحاب و یک جلد تعادل و ترجیح و اجتهاد و تقلید و نیزرساله لا ضرر شده است.

در درس فقه نیز مدت چند ماه مقداری از «کتاب الزکاه» را فرا گرفتند .

دوران دیگر از ارتباط و همراهی این استاد و شاگرد در آغاز نهضت امام خمینی بوده که منجر به دستگیری و زندانی شدن این دست پرورده حضرت امام شده بود،اما مهم تر اینکه این ثمره فاخر اساتید برجسته حوزه علمیه قم در دهه های سی،چهل و پنجاه در تهران و محیط دانشگاه و حلقه های فکری اهل فکر اسلامی، با قلم توانا و بیان رسای خود سخنگوی اسلام قرآن و نهج البلاغه کرده بود و در این عرصه علاوه بر محدودیت ها و مزاحمت های حکومت ضد اسلامی و دیکتاتوری، با «تحجر» و «التفاط» مواجه بود که به مثابه دو لبه یک قیچی آن اسلام شناس بزرگ را مورد آزار و اذیت و مزاحمت قرار می دادند .

عده ای با افکار متحجرانه و قیافه مقدس مآ بانه تحمل دیدن کتاب «مسئله حجاب» و «نظام حقوق زن در اسلام » را نداشتند و حتی به شکوه پیش امام در نجف گفتند آقای مطهری با نوشتن کتاب «مسئله حجاب»موجب بی حجابی زنان شده است و از طرف دیگر اهل التقاط پندارها  و یافته های خود را به نام اسلام عرضه می کردند که مقدمه کتاب « علل گرایش به ما دیگری» استاد شهید شکوه از این طیف است.

آیت الله مطهری در اوج غربت پدید آمده از این طیف ها و هجمه های آنان ، در سال 1356 نامه ای تاریخی به استاد و مربی خود می نویسد و در این نامه حتی لب  به شکوه می گشاید :

« استاد و مقتدای بزرگوارم ! حوادث ناگوار پی در پی برای اسلام از یک طرف و روشن بینی ها و اقدامات مثبت و منفی به موقع و صحیح آن استاد بزرگواراز طرف دیگر، موجب شده که روز به روز جدّی تر و با خلوص و صمیمیت بیشتر آرزو کنم از خداوند متعال مسألت نمایم که وجود مبارک آن رهبر عظیم الشأن را برای همه مسلمانان مستدام بدارد... خدا را گواه می گیرم که کمتر اتفاق می افتد که در حال یا مقام و موقف دعایی این وظیفه را فراموش کنم و امیدوارم که مشمول دعوات خیریه شما بوده باشیم .»(سیری در زندگانی استاد مطهری، ص219).

استاد شهید در این نامه از جریان های : مارکسیستی ، مجاهدین، مخالفین روحانیت جریان شریعتی نام برده و به معرفی آنها پرداخته و به رهبر خود می گوید:

« گروه های چهار گانه فوق با من به حساب اینکه تا اندازه ای اهل فکر ونظر وبیان و قلم هستم به شدت مبارزه می کنند؛ شایعه برایم می سازند، جعل و افترا می بندند به طوری که خود را مصداق آن شعر فارسی می بینم که محقق اعظم خواجه نصیرالدین طوسی در آخر شرح اشارات به عنوان زبان حال خود آورده است :

به گردا گرد خود چندان که بینم               بلا انگشتری ومن نگینم

 

ولی به لطف و عنایت پروردگار و توجهات اولیاء دین هراسی به خود راه نخواهم داد.این مقدار بثّ شکوی را جز به مثل حضر تعالی که استاد عالیقدرم و به جای پدرم هستید نمی کنم. من الان مرکز ثقل حملات این گروه ها هستم ... بار دیگر تکرار می کنم من جداً از خداوند متعال طول عمر برای شما می خواهم و فوق العاده نگرانم که اگر خدای ناخواسته پای حضرت عالی که تنها شخصیتی هستید که همه این گروه ها از او حساب می برند از میان برود اوضاع فوق العاده ناراحت کننده خواهد بود .»

به موازات افزایش دیکتاتوری رژیم پهلوی و وابسته تر شدنش به آمریکای سلطه گر، آگاهی های ملت ایران با رهبری امام خمینی ارتقاء یافت و موج انقلاب اسلامی آغاز گردید و توطئه شاه و صدام، حضرت امام را وادار به هجرتی سرنوشت ساز نمود و همان چهار ماه سرنوشت ساز اقامت ایشان در پاریس به مثابه شب قدر مبارزات ملت ایران، به پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط رژیم دیکتاتوری و تأسیس نظام مردمی – اسلامی جمهوری اسلامی منجر شد. در مدت اقامت رهبر مبارزات در پاریس استاد مطهری جزء اولین شخصیت هایی بود که به دیدار و زیارت امام شتافت و او خود می گوید :

«من که قریب به  دوازده سال در خدمت این مرد بزرگ تحصیل کرده ام باز وقتی که در سفر اخیر به پاریس به ملاقات و زیارت ایشان رفتم، چیزهایی از روحیه او درک کردم که نه فقط بر حیرت من، بلکه بر ایمانم نیز اضافه شد.» (پیرامون انقلاب اسلامی، صفحه 21)

در همین دوران استاد شهید با بیان رسا و تبیین های گویای خود به مثابه سخنگو و ترجمان فکر و اندیشه امام خمینی عمل می کرد و در تلاش شبانه روزی در کنار دوستان و همرزمان دیگر خود مانند شهیدان بهشتی و با هنر و مرحومان هاشمی رفسنجانی و مولوی اردبیلی در کنار چند تن از رجال مذهبی – سیاسی غیر روحانی هسته اولیه شورای انقلاب را طبق نظر و مأموریت امام خمینی شکل دادند و تظاهرات های عظیم میلیون ها تن از ملت را هدایت و مدیریت کردند و به خصوص او اندیشه پیشنهادی امام خمینی درباره نظام جایگزین نظام سلطنتی؛ یعنی «جمهوری اسلامی» را تشریح می کرد، به اینکه این نظام سیاسی جایگزین به معنای مدیریت و گزینش مدیران نظام جدید با رأی و نظر و انتخاب واقعی و نه نمایشی ملت ایران خواهد بود و در چنان نظامی احکام و موازین اسلام به مثابه « مواد» این «صورت» خواهد بود تا از ترکیب این دو به تباهی ها و عقب ماندگی ها و وابستگی ها خاتمه داده شود چرا که تحلیل عمیق خودشان از تحولات دوران معاصر ایران چنین بوده است :

« ملت ایران در طول تاریخ خود، به استثنای فترتهای  کوچک و محدود، در زیر چکمه استبداد به سر برده و از این رو با اینکه به اعتراف اهل بصیرت یکی از باهوش ترین و با استعداد ترین ملل جهان است  نتوانسته است در عرصه بین المللی استعداد های خود را بروز دهد .

در هفتاد و اندی سال پیش که از استبداد به ستوه آمده بود به رهبری روحانیونی آگاه و مجاهد و پایمردی مجاهدینی مسلمان کوشش کرد رژیم آزادی و دموکراسی را در ایران برقرار سازد، ولی این دولت مستعجل نپایید و کودتای 1299که با کودتای 1332 تأکید شد بساط آزادی و دموکراسی را برچید و حکومت فردی و استبدادی را بار دیگر برقرار کرد.» ( نامه ها و ناگفته ها، صفحه 199 )

به اعتقاد استاد متفکر، « اگر آزادی و دموکراسی محفوظ می ماند ملت ایران امروز در ردیف مترقی ترین کشور های جهان بود، در صورتی که پس از سه ربع قرن هنوز از نظر فقر و بی سوادی و فرهنگ و تمدن در ردیف عقب مانده ترین کشور های جهان است .

اختناق سیاسی و اجتماعی و محرومیت از آزادی و مشارکت در تعیین سرنوشت خود یکی از موجبات خشم و نفرت این مرد است.» (همان)

البته هدفی که آن استوانه و رکن فکری انقلاب اسلامی برای مبارزات در نظر داشت و جامعه ای را که انتظاری می کشید چنین بوده است :

« برچیده شدن حکومت استبدادی و برقراری نظام دموکراسی بر طبق موازین اسلامی و رسیدن به آزادی که شرط اصلی رشد و تکامل انسانی و اجتماعی است، اعم از آزادی بیان، آزادی قلم، آزادی اجتماعات همراه با امنیت وواقعی قضایی و اجتماعی و بدون دخالت و مزاحمت های رنگارنگ دستگاه های انتظامی .» (همان،صفحه 202).

در نگاه استاد شهید بُعد اسلامی جمهوری « با الهام از روحانیون طراز اول آشنا به مقتضیات زمان» قابل اجرا می باشد. دو وصف « طراز اول » و «آشنابه مقتضیات زمان» بسیار جای تأمل و تفکر دارد و باید دید آیا در این زمینه طبق این معیار ها عمل شده و یا عمل می شود و برترین عالمان دینی و آگاه ترین آنها به زمان و اقتضائات و نیاز های زمان و زمانه نقش دارند و یا تنزل سطح، تنها به مؤید ها میدان داده می شود ؟!

استاد شهید  از حیث اقتصادی جامعه ساخته شده در جمهوری اسلامی را چنین جامعه ای می داند : « اجرای برنامه اقتصادی نوین بر اساس مبارزه صادقانه با فواصل طبقاتی و بالا ترین سطح تولیدات کشاورزی و صنعتی کردن کشور با برنامه صحیح و جلوگیری از اسراف وتبذیر بودجه عمومی به عناوین مختلف.»(همان،صفحه203 )

باید پس از گذشت چهار دهه از عمر نظام جمهوری اسلامی صادقانه ومنصفانه به کارنامه اقتصادی آن با چنین هدفی که ترسیم شده بود نمره داد که چه وضعیتی داریم و معاش ملت چه جایگاهی دارد؟!

استاد شهید در پایان این مکتوب خود که در سال 1357 نوشته بود تصریح می کند که :« بار دیگر تأکید می کنم که اجرای همه این خواسته ها فرع بر این است که اولین خواسته اجرا شود [ یعنی برچیده شدن حکومت استبدادی و بر قراری نظام دموکراسی بر طبق موازین اسلامی و رسیدن به آزادی که شرط اصلی تکامل انسانی و اجتماعی است]  بدون آن هیچ چیز دیگر عملی نیست و اگر عملی شود مانند همیشه جز صورت سازی و اغفال نخواهد بود.» (همان)

این مطهری بود که داغ شهادت او امام خمینی را داغدار و گریان کرد و آن مربی بزرگ و مقتدای او آن گونه از او سخن گفته که برای هیچ یک از بزرگان بزرگوار دیگر نگفته است :

« ضایعه أسف انگیز شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالی‌مقام مرحوم آقای حاج شیخ مرتضی مطهری قدس سره را تسلیت و تبریک عرض می کنم ؛ تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرد و با کج روی ها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد؛ تسلیت در شهادت مردی که در اسلام شناسی و فنون مختلفه اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود. من فرزند بسیار عزیزی را از دست داده ام و در سوگ او نشستم که از شخصیت هایی بود که حاصل عمرم محسوب می شد . در اسلام عزیز به شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان ثلمه ای وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست .» (صحیفه امام، ج،ص؟ )

حضرت امام مطهری عزیز خود را چنین وصف می کند :

« مطهری که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بود.»

و او از شخصیت هایی می داند که  با فداکاری « در زندگی و پس از آن با جلوه خود نور افشا نمی کرده و می کنند.» و « با شعاع فروزان خود مردگان را حیات می بخشند و به ظلمت ها  نور می افشانند.» چنین بود که امام او را «فرزند عزیز» و « پاره تن» خود می نامد و در اولین سالگرد شهادت او پیام می دهد، کاری که برای دیگر شهیدان و الاقدر تکرار نشد و نوشت :

« مطهری فرزندی عزیز برای من و پشتوانه ای محکم برای حوزه های دینی و علمی و خدمتگزاری سودمند برای ملت و کشور بود .... من به دانشجویان و طبقه روشنفکران متعهد توصیه می کنم که کتاب های این استاد عزیز را نگذارند با دسیسه های غیر اسلامی فراموش شود.»(صحیفه امام ،ج،ص )؟

امام خمینی این متفکر بزرگ را « اسلام شناس عظیم الشأن » می نامد و همینجا است که باید از حوزه های علمیه و حکومت  جمهوری اسلامی می پرسید که با تفکر و اندیشه والا و روشنگر این « اسلام شناس عظیم الشأن » در حوزه ها و ارکان حکومت چگونه برخوردی شده و می شود ؟!

آیا در این چهار دهه حوزه های علمیه سعی کردند محصولات آنها اسلام شناسانی از سنخ و جنس مطهری باشند یا وضعیت به گونه ای دیگر رقم خورده وپیش می رود ؟!

آیا در ارکان حکومت و بخش های مختلف تقنینی و اجرائی و قضائی و در دانشگاه ها و مراکز علمی و پژوهش نظام جمهوری اسلامی دغدغه ها و اهدافی که آن مغز متفکر ترسیم کرده بود پیگیری می شود و یا اینکه افکار دیگری از سر غفلت و یا با اهدافی خاص جایگزین شده است؟!

آنچه در این مختصر آمده ترسیمی شتاب زده از شخصیتی بزرگ و اسلام شناسی عظیم الشأن بوده که اسلام را در مکتب اهل بیت با دو ویژگی و فصل مقوّم  « عقلانیت » و « عدالت » شناخته بود و به همان صورت معرفی می کرد و تفکر شیعی در اندیشه استاد شهید مطهری حول دو عنصر « عقل » و «عدل» می چرخید و اینجاست که باید وضعیت و کارنامه نظام جمهوری اسلامی را با این دو معیار سنجید و آسیب شناسی کرد و انحرافات و اشتباهات را اصلاح کرد و تمام سعی و تلاش معطوف به این باشد که این ثمره مجاهدات و وعده های امام خمینی و بزرگانی چون استاد شهید مطهری واقعاً مایه افتخار و الگو قرار گرفتن باشد و مبادا که عبرت آیندگان گردیم.

دیگر خبرها

  • شهید مطهری طلایه دار مبانی فکری انقلاب اسلامی بود
  • بیداری ملت های آزاده جهان به برکت انقلاب اسلامی است
  • برگزاری آیین سوگواری شهادت امام صادق‌(ع) در باغ موزه انقلاب
  • بیداری ملت های آزاده جهان به برکت انقلاب اسلامی است
  • ماجرای جنجالی اهانت به امام خمینی (ره) در کتاب درسی هند؟
  • مطهری امام
  • اهانت به امام خمینی(ره) در کتاب درسی هند؟
  • الگوی مکتب دانشگاهی انقلاب اسلامی را استخراج کردیم
  • جهان ایران را به عنوان قدرت برتر پذیرفت
  • اجرای فاز نخست خط ویژه مسیر اتوبوس خیابان حضرت امام خمینی(ره) اراک