Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرگزاری مهر، دراولین شب از بیستمین هفته از برنامه چراغ مطالعه ابتدا مروری براخبار حوزه کتاب شد که در ادامه به آنها اشاره می‌شود؛

تصویر مایا آنجلو نویسنده، شاعر، خاطره‌نویس، و فعال حقوق بشر اهل آمریکا روی سکه ۲۵ سنتی ضرب شد؛ این اولین بار است که در آمریکا تصویر زنی سیاهپوست روی یک رسمی قرار می‌گیرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مایا انجلو سال ۲۰۱۴ درگذشت.

کتاب «شما را با تمام شور و شوق انقلابی م در آغوش میگیرم» شامل نامه های چگوارا در سال‌های ۱۹۴۷ تا ۱۹۶۷ منتشر شد. این کتاب بیست سال پایانی زندگی او را دربر می‌گیرد و شامل نامه هایی که در طول انقلاب کوبا ارسال شده است.

انتشارات شکسپیر وشرکا تصمیم دارد برای جشن صدسالگی انتشار رمان اولیس جیمز جویس، نسخه صوتی این کتاب را با همراهی بیش از صدنفر چهره های ادبی جهان منتشر کند. این انتشارات اعلام کرده که نسخه صوتی این رمان رایگان خواهد بود و از دوم فوریه به صورت قسمتی منتشر خواهد شد.

بیش از ۵۰ نفر از برندگان جایزه نوبل به همراه برخی اندیشمندان کمپینی راه انداختند و از دولت خواستند که هرسال دو درصد از بودجه نظامی شان را در صندوقی در سازمان ملل ذخیره کنند تا صرف جلوگیری از همه گیری، تغییرات اقلیمی و فقر شود. کارلو روولی، فیزیک‌دان ایتالیایی و استاد فیزیک دانشگاه اکس‌مارسی یکی از اصلی‌ترین شخصیت های این کمپین است.

در آیتم «چی را چطور بخوانیم؟»، حسن زندیه در مورد تاریخ پهلوی و اینکه چطور باید آثار مرتبط با این حوزه را خواند سخن گفت.

وی در ابتدا با اشاره به اهمیت دوران پهلوی گفت: نثر در دوره پهلوی نثر رسایی است و همگان می توانند از منابع این دوره بهره ببرند. دوره پهلوی یک دوره مهمی در تاریخ ایران است چون در بین دوبازه زمانی و دو اتفاق خیلی مهم قرار گرفته است؛ انقلاب مشروطه و انقلاب ۱۳۵۷.

زندیه افزود: منابع تاریخی به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ منابع دسته اول و دسته دوم. «اریخ مختصر احزاب سیاسی» ایران نوشته ملک الشعرای بهار و «تاریخ بیست ساله ایران» نوشته حسین مکی است جزو منابع دسته اول و بسیار حائز هستند چون نویسندگان این آثار خود از کنشگران و فعالان سیاسی بوده‌اند. «ایران بین دو انقلاب» یرواند آبراهامیان از دیگر آثار خواندنی تاریخ است که به فارسی هم ترجمه شده است. کتاب «ایران برآمدن رضاخان: برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها» اثر سیروس غنی و حسن کامشاد هم کتاب مهمی است چون به آرشیوهای انگلیسی مهمی دسترسی داشته است.

زندیه در ادامه به معرفی آثار تالیفی ایران پرداخت و گفت: کتاب «مشروطه و جمهوری» نوشته علیرضا ملائی توانی، کتاب «بسترهای تاسیس سلطنت پهلوی (تاریخ سیاسی ایران معاصر)» نوشته حسین آبادیان و تحول نظام قضایی ایران در دوره پهلوی اول نوشته خود بنده (حسن زندیه) ازجمله آثار تالیفی و خواندنی برای درک و فهم دوران پهلوی هستند.

اما در بخش «فارسی وار» سید حسن شهرستانی، عضو هیئت علمی دانشگاه هنر با سجاد نجفی مجری برنامه درباره «مفهوم مبارزه در زبان فارسی» گفتگو کرد.

نجفی در ابتدا از شهرستانی خواست تا کمی درباره تاریخچه ادبیات مبارزه توضیح دهد.

وی گفت: پیش از هرچیز باید بگویم که من بین ادبیات انقلاب و ادبیات انقلابی تفاوت قائل هستم؛ ادبیات انقلاب یعنی از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به بعد که زمانش مخص است اما ادبیات انقلابی به گذشته های دورمثل دوره‌های اساطیری، فارسی دری برمی‌گردد مبارزه انواع مختلفی دارد همانطور که جهاد هم انواع مختلفی دارد. در ادبیات فارسی ما دوره ای به نام حبسیه داریم به این معنا که یکسری شاعران در زندان شعر می‌سرودند و احتمالا شاعران را به خاطر مبارزه ها به زندان می‌بردند و عمدتا هم مبارزه برای ظلم و عدل بوده است. مثلا سفرنامه ناصرخسرو نوعی فرارنامه از دستگاه حکومتی است. نکته جالب اینکه، مبارزه در متون عاطفی و رمانتیک هم وجود دارد. مثلا در خسرو وشیرین و لیلی و مجنون داستان عاشقانه می‌خوانید اما نظامی لابلای صحنه های عاشقانه حرفهای خود را هم می‌زده است.

این استاد دانشگاه افزود: شاعران قدیمی مثل حافظ و سعدی هرکدام به شیوه خودشان در لفافه حرفشان را می‌زدند و در بیشتر اوقات هم با طنز حرفشان را می‌زدند. در زمان مشروطه می‌گفتند شعر سیاسی نداریم و وقتی شعر سیاسی شود، شعار می‌شود در حالیکه من این را قبول نداشتم. یکی از لایل افول شعر در این دوره حاکم شدن روزمره در زندگی مردم بود اما ما شاعرانی مثل عشقی و بهار داریم که حرفهای سیاسی می‌زدند.

شهرستانی ادامه داد: از دوران ۲۸ مرداد به بعد ما شاعران سیاسی داریم که از واژه «شب» زیاد استفاده می‌شده و استعاره از ناامیدی و سختی است. یکی از بزرگان معاصر که در انقلاب هم خیلی موثر بود در دوران قبل انقلاب شعر روزی گذشت پادشاهی از گذرگاهی پروین اعتصامی را روی منبر خوانده بود و بعد توسط ساواک دستگیر شده و شلاق خورده بود. پروین یک شخصیت اجتماعی است که هم صلابت ناصرخسرو را دارد و هم حکمت مولانا را استفاده کرده است.

وی در پایان توضیح داد: بعد از مشروطه افرادی مثل ادیب الممالک فراهانی، عشقی، فرخی یزدی شعرهای سیاسی خوبی گفتند. شاعر جزو اقشار حساس جامعه است و اگر احساس و تخیل نیرومند نداشته باشد که شاعر نیست. ترکیب هنر، دانش ، حساسیت های اجتماعی و پشتوانه علمی یک شاعر فرهیخته را پدید می آورد. شاعران فرهیخته زیربار ظلم نمی‌روند و عزت نفس دارند و به خرد خودشان افتخار می‌کنند این مسیر مستمرا گاهی ادامه داشته است منتها گاهی خیلی ضعیف بوده و گاهی خیلی قوی.

در آیتم «تجربه خواندن» رضا محمدی تجربۀ خواندن کتاب «ریشه‌های الهیاتی مدرنیته»، نوشتۀ مایکل آلن گیلسپی را با بینندگان برنامه به اشتراک گذاشت.

وی گفت: خواندن این کتاب تاثیری که روی من گذاشت این بود که نگاهم به پدیده‌ها تغییر کند. تاثیر کتاب این بود که متوجه شدم مدرنیته به عنوان جهانی که در درون آن قرار دارم نسبتی با من دارد و من نیز با آن. من در طول خواندن این اثر متوجه شدم که وجود من با هویت این جهان نسبت دارد و من در وسط عرصه ای هستم که درگیر آن شدم. وسط این عالم بودن منجر می شود که برای شناخت خودم ریشه های آن را مورد واکاوی قرار دهم و این کتاب به خوبی روی این ریشه ها کار کرده است.

محمدی افزود: تصور رایج این است که وقتی ازجهان مدرن حرف می‌زنیم انگار داریم از مجموعه ای از تاسیسات، اقوال و آرا و مظاهر متکثر صحبت می‌کنیم در حالیکه اینطور نیست و براساس گفته این کتاب ما با تشتت و تکثر مواجه نیستیم بلکه همه دورانها مثل نخ تسبیح به هم متصل هستند. خواندن این کتاب برای کسانی که می‌خواهند نسبت خودشان را با جایی که هستند واکاوی کنند مفید است.

اما در دومین شب از بیستمین هفته برنامه چراغ مطالعه، کتاب «برخیزید» مجموعه خاطرات شفاهی سید حمید شاهنگیان از آهنگسازان و مدیران تأثیرگذار حوزه موسیقی انقلاب اسلامی با حضور سید حمید شاهنگیان مورد نقد و بررسی قرارگرفت.

نجفی در ابتدای برنامه از شاهنگیان پرسید که چه شد کتاب «برخیزید» نوشته شد؟

شاهنگیان گفت: در طول این چند دهه علاقمندانی بودند که دوست داشتند راجع به سرودهای انقلابی بدانند و با من صحبت می‌کردند و بعد از این گفتگوها این افراد به نتیجه رسیدند که این مطالب باید در یک کتاب گردآوری شود. آقای مسجدجامعی یکی از افرادی بودند که خیلی اصرار داشتند که این گفتگوها مکتوب شود چون متن مکتوب بیشتر به جا می ماند.

وی در ادامه به تعریف مختصری از زندگی خود پرداخت و توضیح داد: من متولد ۲۰ بهمن ۱۳۲۸ در تهران هستم. تا دوره لیسانس در تهران تحصیل می‌کردم و سپس برای ادامه تحصیل به آمریکا رفتم و فوق لیسانس و دکترا را انجا خواندم و حدود اردیبهشت سال ۱۳۵۷ به ایران برگشتم که ببینم چه خبر است و بعد از آن قطره ای از این دریای بیکران شدیم.

این آهنگساز انقلابی افزود: من بعد از کشتار ۱۷ شهریور در میدان ژاله سابق و شهدای فعلی خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم و هنوز بعد از ۴۳ سال به آن روز و صحنه های کشت و کشتار آن روز فکر می کنم حالم بد می شود و حالتم مثل همان روز می‌شود. بعد از آن اتفاق فکر کردم که این حادثه باید یکجوری ثبت شود و ناخودآگاه شعر را انتخاب کردم و بعدش به فکر افتادم که این شعر را به سرود تبدیل کنم.

نجفی سپس پرسید که آیا پیش از این سابقه چنین کاری داشتید؟

شاهنگیان گفت: من وقتی خارج از کشور بودم در انجمن اسلامی فعالیت می‌کردم و در آنجا به خاطر اینکه در کنار ملیت‌های دیگر بودیم و انها سرودهای مختلفی داشتند ما هم آنجا اولین بار یک سرود انقلابی تهیه کردیم و این تنها تجربه من در ساختن سرود بود. تا اینکه بعد از حوادث ۱۷ شهریور سرود «۱۷ شهریور روز ننگ تو، ۱۷ شهریور روز افتخار ما» را ساختم. شعر سرود هم خودم گفتم چون در آن زمان من تک و تنها بودم و کسی نبود کمکم کند. تنها فکری که به ذهنم رسید این بود که در ضبط صوت های مختلف این سرود را ضبط کنم و بعد صدای سرود را از تمام ضبط صوت ها پخش کنم به طوریکه انگار یک گروه سرود دارند آن را می‌خوانند. اتفاق مثبت دیگری که افتاد این بود که شهاب‌الدین گنابادی که اولین وزیر مسکن ایران بود و دایی بنده بود زمانی که این نوار سرود را شنیدند خیللی تحت تاثیر قرار گرفت و به من گفت اسم امام را هم در این شعر بیاور و من اینکار را کردم. البته من قبل از این سرودها با شعر مانوس بودم و غزل هایی می‌سرودم. در بچگی هم با ساز آشنا بودم و با اینکه در خانه مجاز نبودیم که ساز داشته باشیم من یواشکی با سازهایی کار می‌کردم.

وی در خصوص چگونگی تشکیل گروه سرود توضیح داد: آقای حسین شمسایی با شهامت باورنکردنی در مجالس شعرهای حمید سبزه واری را می‌خواند.حسین شمسایی و حسین صبحدل، موذن معروف ازدوستان من بودند و من این موضوع را با آنها در میان گذاشتم و به همراه چند نفر دیگر یک گروه ۵-۶ نفری تشکیل دادیم ویک گروه کارآمد را تشخیص دادیم و از حالت زیر زمینی و خیلی غیرحرفه‌ای به حالت کمی غیرحرفه ای درآمدیم و چون همه ما اهل خواندن بودیم یک گروه کر خوب تشکیل دادیم. در همان زمان محمدرضا شریفی نیا یکی از کتابهای شفیعی کدکنی را می خواند و من دیدم چقدر خوب شعر را می خواند و در همان زمان حسین صبحدل خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و شعری خواند و یک کار خیلی خوبی از کار درآمد و کسانی که آن نوار اول را دارند حتما آن کار را شنیدند که بدون تمرین و تکرار ضبط شد.

این شاعر و نوازنده انقلابی ادامه داد: آقای صبحدل یکبار در مسجد قبا اعلام کرد که از جوانان هرکسی که دوست دارد سرود بخواند اعلام آمادگی کند و یکدفعه جمعیت کثیری آمدند و خیلی هم کار سختی بود چون آدمهایی که اعلام آمادگی می‌کردند درواقع خطرکرده بودند. درنهایت یک گروه ۱۲۰ نفره انتخاب کردیم و سرود «برخیزید» با حضور این گروه ساخته و قرار شد وقتی امام آمد این سرود پخش شود و با ورود امام این سرود در بهشت زهرا اجرا شد و الحمدلله خیلی هم کار خوبی شد. در مورد ملودی کارها هم نظر من این است که اشعار معمولا خودشان تعیین کننده ملودی هستند و شعر خودش می‌گوید که مرا چگونه بخوان.

شاهنگیان در خصوص دوران مدیریتی خود در صدا و سیما گفت: در اولین سال بعد از انقلاب من مسئول موسیقی صدا و سیما شدم ودر آن دوران کار خیلی سختی بود چون نگاه متحجرانه و کوتاه بینی به موسیقی انقدر زیاد بود که سرود «خمینی ای امام» برای دوسال غیرقابل پخش بود. دلیل غیرقابل پخش بودن هم این بود که می گفتند سرود با «ای مجاهد» آغاز می شود. یکی از کارهای من که در آن دنیا بتوانم به آن ببالم این بود که نگذاشتم موسیقی در آن دوران از بین رود و همه اصلاحاتی که انجام دادم را هم قبول دارم و از آن دفاع می کنم با اینکه درباره آن ها حتی فیلم هم ساخته شده است. چون هرکسی غیر از من مسئول آن بخش بود حتما موسیقی از بین می‌رفت.

تفکر انتقادی بخش پایانی این برنامه بود که در آن آراز بارسقیان درخصوص تفکر انتقادی سخن گفت.

وی گفت: همه ما در خانه و یا در کامپیوترمان یک جعبه ابزار داریم که در آن پیچ ها و پیچ گوشتی ها متفاوتی وجود دارد. تفکر انتقادی هم مثل همان جعبه ابزار است که برنامه های ۵ دقیقه ای برای توضیح آن خیلی کم است ولی چیزی که ما در این بخش می‌گوییم یک شمای کلی از این موضوع است و بستگی به این دارد که شما چگونه از آن استفاده کنید و از آن مهمتر اینکه باید ابزار داخل این جعبه ابزار را بشناسید. من نمی توانم اسم پیچ های مختلف را حفظ کنم اما باید با انواع تفکر انتقادی آشنایی داشته باشم تا بتوانم تا در بحث ها به درستی از آن استفاده کنم. ما در زندگی روزمره با انحرافات مختلفیم مواجهیم اما تفکر انتقادی به ما کمک می‌کند که کمتر دچار این انحرافات شویم به شرطی که حواسمان جمع باشد و به اتفاقات مختلفی که در اطرافمان می‌افتد آگاه باشیم. تفکر انتقادی برای آگاه کردن ما ابزار و شیوه استفاده از آنها را به ما یاد می‌دهد و با یادگرفتن این دو یک قدم به آگاهی نزدیک می‌شوید.

کد خبر 5417569

منبع: مهر

کلیدواژه: برنامه چراغ مطالعه محمدرضا پهلوی حمید شاهنگیان انقلاب اسلامی ایران ترجمه معرفی کتاب کتاب و کتابخوانی دومین نمایشگاه مجازی کتاب تهران ادبیات جهان جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی مهر انقلاب جایزه کتاب سال گام دوم انقلاب چهاردهمین جایزه جلال آل احمد انتشارات سروش ادبیات انقلاب تفکر انتقادی ۱۷ شهریور یک گروه

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۳۰۹۵۷۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مطهری امام

دوازدهم اردیبهشت 1358 ش درحالی که تنها دو_ سه ماهی از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی می گذشت ، یکی از تلخ ترین و خسارت بار ترین حوادث نا گوار برای رهبر انقلاب وآینده نظام جمهوری اسلامی به دست اشقیای از جنس خوارج رقم خورد و «متفکر و فیلسوف و فقیه عالی‌مقام » حضرت آیت الله مرتضی مطهری (أعلی الله مقامه ) با تیر جهالت و عداوت به شهادت رسید .

مقامی که برای آن عالم ربانی غایت آمال بوده ولی برای رهبر واستاد بزرگ او مصیبتی بسیار سنگین و برای ایران و نظام نوپای آن خسارتی غیر قابل جبران بوده است.

درباره شخصیت ذو ابعاد و جان پاک و افکار و اندیشه متقن و روشنگر استاد شهید بسیار گفته شده و نوشته شده و البته همچنان جامعه و جوانان و همگان نیازمند اندیشه زلال اسلامی او می باشند . اما در این مجال و مقال به نسبت و ارتباط و ارادت و علاقه و اعتماد آن اسلام شناس بزرگ و امام خمینی پرداخته می شود.

استاد شهید سیزدهم بهمن 1298ش متولد شده و در دامن مادر و پدری مؤمن و پاک سرشت و اهل عبادت و خدمت بالید. او در سنین کودکی به مکتب خانه رفت و مراحل اولیه آموزش را آغاز کرد و در حدود سیزده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت کرد و حدود دو سال در آن محیط تحصیلات مقدماتی علوم اسلامی را فرا گرفت .

وضعیت حوزه های علمیه در آن دوران گرفتار دیکتاتوری مذهب ستیز رضا خانی بود و سرو سامان مناسبه نداشت و به همین خاطر مرتضای جوان و تشنه ی معارف و حقایق به فریمان برگشتو حدود دو سال با بهره گیری از کتابخانه پدر به تأمل و تفکر واندوختن اطلاعات مذهبی و به ویژه مطالعه تاریخ اسلام اشتغال داشت.

«اغلب کتاب دستش بود و فقط مطالعه می کرد. بعد ها در قم می گفت من هرچه مایه مطالعات تاریخی دارم، مربوط به همان دو سالی است که از مشهد به فریمان برگشتم» (پاره ای از خورشید،صفحه76)

در همان دوران سخت و سیاه که ترکیب دیکتاتوری رضا خان و تحولات سلطه جویانه و زیاده خواهانه جهانی ، جنگ جهانی دوم را رقم زد و ایران به اشتغال متجاوزین در آمد و ملت ایران نمی دانست از فرار شاه ظالم خوشحال باشد و یا از اشغال کشور و قحطی عمومی ناراحت باشد؛ مرتضای جوان در جستجوی دست یابی  یا بی گوهری بود که فطرت او بدان سو هدایتش می کرد. یکای از برادران استاد می گوید:« ایشان شش- هفت ماه بعد از فوت مرحوم آیت الله حائری به قم رفت .» (همان، صفحه 76 )

رحلت آیت الله حائری دهم بهمن 1315 بوده و با این حساب آیت الله مطهری در پاییز 1316 به همرا دایی خود مرحوم شیخ علی روانه قم شد و از اینجا بود که عنصر کلیدی اساتید و مربیان بزرگ در شکل دهی به شخصیت این جوان جویای حقیقت و طالب کمال و سعادت به ایفای نقش پرداخت .

سه عنصر والدین - ژنتیک، معلمان و مربیان و محیط که سازنده شخصیت آدمی هستند، برای استاد مطهری به بهترین نحو مهیا گردید و او از پدر و مادری مؤمن و وارسته برخوردار بود که همانها محیطی ایمانی و معنوی برای زندگی این کودک و نوجوان فراهم کردند و به رغم نامناسب  بودن محیط عمومی کشور، محیط خانه وخانواده برای مرتضای جویای حقیقت مطلوب و سازنده بود تا اینکه «هجرت» سازنده او به قم رقم خورد و او از پاییز 1316 تا پاییز 1331 به مدت پانزده سال مراحل تحصیل و تهذیب را سپری کرد و از برترین و بهترین الهی مردان در طبقه اساتید کسب فیض کرد. وی گرچه از بزرگانی چون آیت الله حجت و آیت الله محقق داماد هم استفاده علمی کرده است ؛ ولی اثر گذاران اصلی بر شخصیت علمی و معنوی استاد شهید مطهری  حضرات آیات: بروجردی، امام خمینی، علامه طباطبایی و میرزا علی آقا شیرازی بوده اند.

آوازه فقاهت آیت الله بروجردی چنان انتشار یافته بود که بعضی از جویندگان فقاهت از حوزه علمیه قم به بروجرد و محضر آن فقیه محقق می رفتند که یکی از آنها استاد مطهری بود که تابستان 1322 از قم به بروجرد رفت و تحصیلات حوزه علمیه قم را به تحصیل در بروجرد بدل کرد، چنانچه پس از هجرت آیت الله بروجردی به قم از سال 1323تا سال 1331 که در قم اقامت داشته در درس های فقه و اصول آن استاد شاگرد پرور شرکت می کرد و از برجستگان محضر آن فقیه بزرگ بوده است .

استاد مطهری گرچه به صورت رسمی از سال 1329تا1331  و تنها فلسفه مشاء - بخشی از الهیات شفاء بوعلی – را در کلاس درس علامه طباطبائی شاگردی کرد و در جلسات مخصوص «اصول فلسفه و روش رئالیسم» حضور می یافت ، ولی از همان زمان تا پایان عمر خود ارتباط علمی با ایشان و بهره گیری از محضرشان داشت شرح و تبیین  کتاب اثر گذار اصول فلسفه و روش رئالیسم و نیز بهره گیری از تفسیر عظیم المیزان در بیانات و تألیفات ایشان مشهود است.

آشنائی و ارتباط و ارادت طرفینی  او با آیت الله میرزا علی آقا شیرازی هم اتفاق غریبی است . او خود می نویسد :

« تابستان سال 1320 پس از پنج سال که در قم اقامت داشتم، برای فرار از گرمای قم به اصفهان رفتم . تصادف کوچکی مرا با فردی آشنا با «نهج البلاغه» آشنا کرد . او دست مرا گرفت و اندکی وارد «نهج البلاغه» کرد... از آن پس چهرۀ « نهج البلاغه»  در نظرم عوض شد ، مورد علاقه ام قرار گرفت و محبوبم شد.  گویی کتاب دیگری است غیر آن کتابی که از دوران کودکی آن را می شناختم ... به خود جرئت می دهم و می گویم او به حقیقت « عالم ربانی» بود... او هم فقیه بود و هم حکیم و هم ادیب و هم طبیب .

فقه و فلسفه و ادبیات عربی و فارسی و طب قدیم را کاملاً می شناخت و در برخی متخصص درجه اول به شمار می رفت... او با « نهج البلاغه» می زیست،با «نهج البلاغه» تنفس می کرد، روحش با این کتاب همدم بود، نبضش با این کتاب می زد و قلبش با این می تپید ... راستی مرد حق و حقیقت بود.» (سیری در نهج البلاغه، صفحه12-7).

اما استاد شهید آیت الله مطهری که باید کل دوران تحصیلات بسیار مؤفق و با برکت او را در حوزه علمیه مشهد و قم بیست سال دانست، طولانی ترین مدت شاگردی و نیز تنوّع دروسی که استفاده کرده بود، شاگردی در محضر امام خمینی بوده است. او که از همان مشهد شیفته حکمت الهی و حکمای ربانی شده بود، آغاز آشنایی و ارتباط خود با حضرت امام را چنین روایت کرده است :

«پس از مهاجرت به قم، گمشدۀ خود را در شخصیتی دیگر یافتم . فکر کردم که روح تشنه ام از سرچشمۀ زلال این شخصیت سیراب خواهد .

اگر چه در آغاز مهاجرت به قم، هنوز از مقدمات فارغ نشده بودم و شایستگی ورود به معقولات را نداشتم اما درس اخلاقی که به وسیلۀ شخصیت محبوبم در هر پنج شنبه و جمعه گفته می شد و در حقیقت درس معارف و سیر سلوک بود، نه اخلاق به مفهوم خشک علمی، مرا سرمست می کرد.

بدون هیچ اغراق و مبالغه ای، این درس مرا آنچنان به وجد می آورد که تا دوشنبه و سه شنبۀ هفتۀ بعد، خودم را شدیداً تحت تأثیر آن می یافتم.

بخش مهمی از شخصیت من در آن درس و سپس در درس های دیگری که در طی دوازده سال از اسناد الهی فرا گرفتم، انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و می دانم . راستی که او «روح قدس الهی » بود.» (علل گرایش به ما دیگری،صفحه9-8).

متفکر شهید در طول این دوازده سالی که گفته، درس های اخلاق که توصیفش نمود و حکمت متعالیه و اصول فقه و فقه را از محضر این اسناد الهی تحصیل کرد و علاوه بر تسلط و تخصّص فوق العاده در این رشته های اصلی علوم اسلامی، جان و روح خود را صیقل داده و همانند این اساتید بزرگ و سازنده خود، بی مبالغه از علمای ربانی گردید و با همین سرمایه علم و دانش والا و روح و جان  تهذیب شد،مؤفق به آن همه خدمت فکری و تربیتی طی دهها سال وآثار ماندگار او همچنان منشأ روشنگری و هدایت می باشند.

درس اخلاق معروف حضرت امام از سال 1315تا سال1323 به مدت هشت سال در حوزه علمیه قم مجمع مشتاقان کمال بوده و البته معلوم نیست شهید مطهری از چه سالی در آن درس حضور می یافته ولی شاید قید دوازده سال دلالت کند که از حدود سال 1318 یا 1319 این توفیق را داشته که یکی از شاگردان آن درس باشد واما درس دیگری که او از محضر امام خمینی فرا گرفته بود، حکمت متعالیه بوده است . اهل این رشته می دانند که طالبان فلسفه اسلامی در حکمت متعالیه دو کتاب محوری را تحصیل می کنند؛ شرح منظومه ملا هادی سبزواری و اسفار صدر المتألهین.

استاد مطهری آخرین دوره تدریس شرح منظومه امام خمینی را درک کرد و در واقع خلاصه و عصاره حکمت متعالیه را بر محور این کتاب از ایشان که بیش از دو دهه  استاد برجسته و شناخته شده حکمت صدرائی و عرفان نظری و عملی بوده، استفاده کرده است .

حضرت امام به موازات درس شرح منظومه و دروس دیگری که داشت، اسفار را نیز برای شاگردان سطح بالاتر تدریس می کرد و آیت الله مطهری و تعدادی از شاگردان درس شرح منظومه پس از اتمام آن کتاب از استاد اجازه گرفته و در درس اسفار شرکت کردند و کتاب نفس اسفار را از محضر او بهره بردند و به گفته هم مباحثه یازده ساله او مرحوم آیت الله منتظری دیگر بخش های اسفار را با توجه به آشنائی و تسلط بر حکمت متعالیه، مباحثه کردند و بدین صورت استاد حکمت صدرائی آنها تنها امام خمینی بوده است.

آنان همچنین در دهه بیست علاوه بر شرکت در درس فقه و اصول آیت الله بروجردی، از استاد فلسفه و اخلاق خود – امام خمینی – در خواست کردند درس اصولی برای آنها داشته باشد و به مدت هفت سال مباحث أمارات و و اصول علمیه دانش اصول را به صورت بسیار تحقیقی فرا گرفتند، درسی که هم استاد و هم شاگردان اصلی، آن را بسیار جدّی گرفته بودند و محصول آن درس هفت ساله به قلم امام دو جلد انوار الهدایه، یک جلد استصحاب و یک جلد تعادل و ترجیح و اجتهاد و تقلید و نیزرساله لا ضرر شده است.

در درس فقه نیز مدت چند ماه مقداری از «کتاب الزکاه» را فرا گرفتند .

دوران دیگر از ارتباط و همراهی این استاد و شاگرد در آغاز نهضت امام خمینی بوده که منجر به دستگیری و زندانی شدن این دست پرورده حضرت امام شده بود،اما مهم تر اینکه این ثمره فاخر اساتید برجسته حوزه علمیه قم در دهه های سی،چهل و پنجاه در تهران و محیط دانشگاه و حلقه های فکری اهل فکر اسلامی، با قلم توانا و بیان رسای خود سخنگوی اسلام قرآن و نهج البلاغه کرده بود و در این عرصه علاوه بر محدودیت ها و مزاحمت های حکومت ضد اسلامی و دیکتاتوری، با «تحجر» و «التفاط» مواجه بود که به مثابه دو لبه یک قیچی آن اسلام شناس بزرگ را مورد آزار و اذیت و مزاحمت قرار می دادند .

عده ای با افکار متحجرانه و قیافه مقدس مآ بانه تحمل دیدن کتاب «مسئله حجاب» و «نظام حقوق زن در اسلام » را نداشتند و حتی به شکوه پیش امام در نجف گفتند آقای مطهری با نوشتن کتاب «مسئله حجاب»موجب بی حجابی زنان شده است و از طرف دیگر اهل التقاط پندارها  و یافته های خود را به نام اسلام عرضه می کردند که مقدمه کتاب « علل گرایش به ما دیگری» استاد شهید شکوه از این طیف است.

آیت الله مطهری در اوج غربت پدید آمده از این طیف ها و هجمه های آنان ، در سال 1356 نامه ای تاریخی به استاد و مربی خود می نویسد و در این نامه حتی لب  به شکوه می گشاید :

« استاد و مقتدای بزرگوارم ! حوادث ناگوار پی در پی برای اسلام از یک طرف و روشن بینی ها و اقدامات مثبت و منفی به موقع و صحیح آن استاد بزرگواراز طرف دیگر، موجب شده که روز به روز جدّی تر و با خلوص و صمیمیت بیشتر آرزو کنم از خداوند متعال مسألت نمایم که وجود مبارک آن رهبر عظیم الشأن را برای همه مسلمانان مستدام بدارد... خدا را گواه می گیرم که کمتر اتفاق می افتد که در حال یا مقام و موقف دعایی این وظیفه را فراموش کنم و امیدوارم که مشمول دعوات خیریه شما بوده باشیم .»(سیری در زندگانی استاد مطهری، ص219).

استاد شهید در این نامه از جریان های : مارکسیستی ، مجاهدین، مخالفین روحانیت جریان شریعتی نام برده و به معرفی آنها پرداخته و به رهبر خود می گوید:

« گروه های چهار گانه فوق با من به حساب اینکه تا اندازه ای اهل فکر ونظر وبیان و قلم هستم به شدت مبارزه می کنند؛ شایعه برایم می سازند، جعل و افترا می بندند به طوری که خود را مصداق آن شعر فارسی می بینم که محقق اعظم خواجه نصیرالدین طوسی در آخر شرح اشارات به عنوان زبان حال خود آورده است :

به گردا گرد خود چندان که بینم               بلا انگشتری ومن نگینم

 

ولی به لطف و عنایت پروردگار و توجهات اولیاء دین هراسی به خود راه نخواهم داد.این مقدار بثّ شکوی را جز به مثل حضر تعالی که استاد عالیقدرم و به جای پدرم هستید نمی کنم. من الان مرکز ثقل حملات این گروه ها هستم ... بار دیگر تکرار می کنم من جداً از خداوند متعال طول عمر برای شما می خواهم و فوق العاده نگرانم که اگر خدای ناخواسته پای حضرت عالی که تنها شخصیتی هستید که همه این گروه ها از او حساب می برند از میان برود اوضاع فوق العاده ناراحت کننده خواهد بود .»

به موازات افزایش دیکتاتوری رژیم پهلوی و وابسته تر شدنش به آمریکای سلطه گر، آگاهی های ملت ایران با رهبری امام خمینی ارتقاء یافت و موج انقلاب اسلامی آغاز گردید و توطئه شاه و صدام، حضرت امام را وادار به هجرتی سرنوشت ساز نمود و همان چهار ماه سرنوشت ساز اقامت ایشان در پاریس به مثابه شب قدر مبارزات ملت ایران، به پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط رژیم دیکتاتوری و تأسیس نظام مردمی – اسلامی جمهوری اسلامی منجر شد. در مدت اقامت رهبر مبارزات در پاریس استاد مطهری جزء اولین شخصیت هایی بود که به دیدار و زیارت امام شتافت و او خود می گوید :

«من که قریب به  دوازده سال در خدمت این مرد بزرگ تحصیل کرده ام باز وقتی که در سفر اخیر به پاریس به ملاقات و زیارت ایشان رفتم، چیزهایی از روحیه او درک کردم که نه فقط بر حیرت من، بلکه بر ایمانم نیز اضافه شد.» (پیرامون انقلاب اسلامی، صفحه 21)

در همین دوران استاد شهید با بیان رسا و تبیین های گویای خود به مثابه سخنگو و ترجمان فکر و اندیشه امام خمینی عمل می کرد و در تلاش شبانه روزی در کنار دوستان و همرزمان دیگر خود مانند شهیدان بهشتی و با هنر و مرحومان هاشمی رفسنجانی و مولوی اردبیلی در کنار چند تن از رجال مذهبی – سیاسی غیر روحانی هسته اولیه شورای انقلاب را طبق نظر و مأموریت امام خمینی شکل دادند و تظاهرات های عظیم میلیون ها تن از ملت را هدایت و مدیریت کردند و به خصوص او اندیشه پیشنهادی امام خمینی درباره نظام جایگزین نظام سلطنتی؛ یعنی «جمهوری اسلامی» را تشریح می کرد، به اینکه این نظام سیاسی جایگزین به معنای مدیریت و گزینش مدیران نظام جدید با رأی و نظر و انتخاب واقعی و نه نمایشی ملت ایران خواهد بود و در چنان نظامی احکام و موازین اسلام به مثابه « مواد» این «صورت» خواهد بود تا از ترکیب این دو به تباهی ها و عقب ماندگی ها و وابستگی ها خاتمه داده شود چرا که تحلیل عمیق خودشان از تحولات دوران معاصر ایران چنین بوده است :

« ملت ایران در طول تاریخ خود، به استثنای فترتهای  کوچک و محدود، در زیر چکمه استبداد به سر برده و از این رو با اینکه به اعتراف اهل بصیرت یکی از باهوش ترین و با استعداد ترین ملل جهان است  نتوانسته است در عرصه بین المللی استعداد های خود را بروز دهد .

در هفتاد و اندی سال پیش که از استبداد به ستوه آمده بود به رهبری روحانیونی آگاه و مجاهد و پایمردی مجاهدینی مسلمان کوشش کرد رژیم آزادی و دموکراسی را در ایران برقرار سازد، ولی این دولت مستعجل نپایید و کودتای 1299که با کودتای 1332 تأکید شد بساط آزادی و دموکراسی را برچید و حکومت فردی و استبدادی را بار دیگر برقرار کرد.» ( نامه ها و ناگفته ها، صفحه 199 )

به اعتقاد استاد متفکر، « اگر آزادی و دموکراسی محفوظ می ماند ملت ایران امروز در ردیف مترقی ترین کشور های جهان بود، در صورتی که پس از سه ربع قرن هنوز از نظر فقر و بی سوادی و فرهنگ و تمدن در ردیف عقب مانده ترین کشور های جهان است .

اختناق سیاسی و اجتماعی و محرومیت از آزادی و مشارکت در تعیین سرنوشت خود یکی از موجبات خشم و نفرت این مرد است.» (همان)

البته هدفی که آن استوانه و رکن فکری انقلاب اسلامی برای مبارزات در نظر داشت و جامعه ای را که انتظاری می کشید چنین بوده است :

« برچیده شدن حکومت استبدادی و برقراری نظام دموکراسی بر طبق موازین اسلامی و رسیدن به آزادی که شرط اصلی رشد و تکامل انسانی و اجتماعی است، اعم از آزادی بیان، آزادی قلم، آزادی اجتماعات همراه با امنیت وواقعی قضایی و اجتماعی و بدون دخالت و مزاحمت های رنگارنگ دستگاه های انتظامی .» (همان،صفحه 202).

در نگاه استاد شهید بُعد اسلامی جمهوری « با الهام از روحانیون طراز اول آشنا به مقتضیات زمان» قابل اجرا می باشد. دو وصف « طراز اول » و «آشنابه مقتضیات زمان» بسیار جای تأمل و تفکر دارد و باید دید آیا در این زمینه طبق این معیار ها عمل شده و یا عمل می شود و برترین عالمان دینی و آگاه ترین آنها به زمان و اقتضائات و نیاز های زمان و زمانه نقش دارند و یا تنزل سطح، تنها به مؤید ها میدان داده می شود ؟!

استاد شهید  از حیث اقتصادی جامعه ساخته شده در جمهوری اسلامی را چنین جامعه ای می داند : « اجرای برنامه اقتصادی نوین بر اساس مبارزه صادقانه با فواصل طبقاتی و بالا ترین سطح تولیدات کشاورزی و صنعتی کردن کشور با برنامه صحیح و جلوگیری از اسراف وتبذیر بودجه عمومی به عناوین مختلف.»(همان،صفحه203 )

باید پس از گذشت چهار دهه از عمر نظام جمهوری اسلامی صادقانه ومنصفانه به کارنامه اقتصادی آن با چنین هدفی که ترسیم شده بود نمره داد که چه وضعیتی داریم و معاش ملت چه جایگاهی دارد؟!

استاد شهید در پایان این مکتوب خود که در سال 1357 نوشته بود تصریح می کند که :« بار دیگر تأکید می کنم که اجرای همه این خواسته ها فرع بر این است که اولین خواسته اجرا شود [ یعنی برچیده شدن حکومت استبدادی و بر قراری نظام دموکراسی بر طبق موازین اسلامی و رسیدن به آزادی که شرط اصلی تکامل انسانی و اجتماعی است]  بدون آن هیچ چیز دیگر عملی نیست و اگر عملی شود مانند همیشه جز صورت سازی و اغفال نخواهد بود.» (همان)

این مطهری بود که داغ شهادت او امام خمینی را داغدار و گریان کرد و آن مربی بزرگ و مقتدای او آن گونه از او سخن گفته که برای هیچ یک از بزرگان بزرگوار دیگر نگفته است :

« ضایعه أسف انگیز شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالی‌مقام مرحوم آقای حاج شیخ مرتضی مطهری قدس سره را تسلیت و تبریک عرض می کنم ؛ تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرد و با کج روی ها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد؛ تسلیت در شهادت مردی که در اسلام شناسی و فنون مختلفه اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود. من فرزند بسیار عزیزی را از دست داده ام و در سوگ او نشستم که از شخصیت هایی بود که حاصل عمرم محسوب می شد . در اسلام عزیز به شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان ثلمه ای وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست .» (صحیفه امام، ج،ص؟ )

حضرت امام مطهری عزیز خود را چنین وصف می کند :

« مطهری که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بود.»

و او از شخصیت هایی می داند که  با فداکاری « در زندگی و پس از آن با جلوه خود نور افشا نمی کرده و می کنند.» و « با شعاع فروزان خود مردگان را حیات می بخشند و به ظلمت ها  نور می افشانند.» چنین بود که امام او را «فرزند عزیز» و « پاره تن» خود می نامد و در اولین سالگرد شهادت او پیام می دهد، کاری که برای دیگر شهیدان و الاقدر تکرار نشد و نوشت :

« مطهری فرزندی عزیز برای من و پشتوانه ای محکم برای حوزه های دینی و علمی و خدمتگزاری سودمند برای ملت و کشور بود .... من به دانشجویان و طبقه روشنفکران متعهد توصیه می کنم که کتاب های این استاد عزیز را نگذارند با دسیسه های غیر اسلامی فراموش شود.»(صحیفه امام ،ج،ص )؟

امام خمینی این متفکر بزرگ را « اسلام شناس عظیم الشأن » می نامد و همینجا است که باید از حوزه های علمیه و حکومت  جمهوری اسلامی می پرسید که با تفکر و اندیشه والا و روشنگر این « اسلام شناس عظیم الشأن » در حوزه ها و ارکان حکومت چگونه برخوردی شده و می شود ؟!

آیا در این چهار دهه حوزه های علمیه سعی کردند محصولات آنها اسلام شناسانی از سنخ و جنس مطهری باشند یا وضعیت به گونه ای دیگر رقم خورده وپیش می رود ؟!

آیا در ارکان حکومت و بخش های مختلف تقنینی و اجرائی و قضائی و در دانشگاه ها و مراکز علمی و پژوهش نظام جمهوری اسلامی دغدغه ها و اهدافی که آن مغز متفکر ترسیم کرده بود پیگیری می شود و یا اینکه افکار دیگری از سر غفلت و یا با اهدافی خاص جایگزین شده است؟!

آنچه در این مختصر آمده ترسیمی شتاب زده از شخصیتی بزرگ و اسلام شناسی عظیم الشأن بوده که اسلام را در مکتب اهل بیت با دو ویژگی و فصل مقوّم  « عقلانیت » و « عدالت » شناخته بود و به همان صورت معرفی می کرد و تفکر شیعی در اندیشه استاد شهید مطهری حول دو عنصر « عقل » و «عدل» می چرخید و اینجاست که باید وضعیت و کارنامه نظام جمهوری اسلامی را با این دو معیار سنجید و آسیب شناسی کرد و انحرافات و اشتباهات را اصلاح کرد و تمام سعی و تلاش معطوف به این باشد که این ثمره مجاهدات و وعده های امام خمینی و بزرگانی چون استاد شهید مطهری واقعاً مایه افتخار و الگو قرار گرفتن باشد و مبادا که عبرت آیندگان گردیم.

دیگر خبرها

  • فریاد افغانستان افغانستان در فرودگاه امام خمینی!
  • فیلم/ حال و هوای حسینیه امام خمینی(ره) قبل از حضور رهبر انقلاب
  • حضور نخست وزیر بورکینافاسو در حرم امام خمینی و دیدار با سید حسن خمینی
  • کلام امام خمینی (ره) درباره بی‌اعتمادی به آمریکا
  • فیلم/ شوخی گل آقا با امام خمینی با این ولخرجی‌ ورشکست نشوید؟
  • شوخی گل آقا با امام خمینی (ره) + فیلم
  • ماجرای جنجالی اهانت به امام خمینی (ره) در کتاب درسی هند؟
  • مطهری امام
  • اهانت به امام خمینی(ره) در کتاب درسی هند؟
  • ناشر هندی بابت اقدام وهن‌آمیز به امام خمینی(ره) عذرخواهی کرد