Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاری فارس ـ گروه موسیقی ـ علیرضا سپهوند: بی شک نمی توان کارکرد سرود را در پیروزی انقلاب نادیده گرفت. هنری که به واسطه آن شور حماسه و همدلی همچنان که در جمع خوانی سرود وجود دارد، در اتحاد مردمی تجلی یافت و برگی سترگ از تاریخ این سرزمین را رقم زد. حال سوال پیش می آید که این سرودها چه ویژگی هایی داشتند که به سرعت همگانی و ماندگار شدند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

سرودهایی که برگرفته از نغمات و موتیف هایی بعضا ساده و بدون بهره از ابزار و آلات موسیقی، بدون تنظیم و ارکستراسیون، بدون هارمونی و کنترپوئن و فوگ، و هرآنچه در علم موسیقی است، اما به غایت بر دل نشستند، طوفان به پا کردند و مردم در بحبوحه انقلاب دسته دسته آنها را زمزمه میکردند... 

در همین خصوص بر آن شدیم تا مصادف با دوازدهم بهمن، با پیشکسوتی گفتگو کنیم که خالق یکی از ماندگارترین سرودهای انقلاب است. «حمید شاهنگیان» خالق «خمینی ای امام» از ماجرای دوران دانشجویی در شیکاگوی آمریکا تا کف خیابان انقلاب در گفتگویی نوستالژیک برایمان تعریف می کند:

شما پیش از انقلاب در شیکاگو رشته مدیریت می خواندید، در فضایی دور از بحبوحه انقلاب. چطور شد به یکباره خود را به آوردگاه انقلاب رساندید؟

*از شیکاگو تا کف خیابان های تهران

در ابتدا ایام دهه فجر و چهل و دومین سالگرد تولد انقلاب را به همه هم میهنان ارجمند به خصوص خانواده شهدا که با همه وجود چه در زمان انقلاب و چه در زمان بعد از آن، از این انقلاب با خون و جان خود دفاع کردند و تاریخ به این عزیزان مدیون و بدهکار خواهد بود. روح همه شهدا شاد.

سوال کردید که چطور از شیکاگو به آوردگاه انقلاب آمدم. من ابتدا باید برای شما و آنها که این مطلب را مطالعه خواهند کرد یک توضیحی بدهم. الزاما کسانی که بیرون از کشور هستند، بیرون از محدوده جغرافیایی هستند، بیرون از حوادث نیستند. و بخصوص گروه عظیمی از   دانشجویان ایرانی که من منظورم عمدتا دانشجویان انجمن دانشجویان مسلمان هستند چون دوسه گروه دیگر هم بودند که بعضی هایشان به نام مسلمانان بودند، بعضی هم که به منافقین مربوط بودند و عده ای هم که از چپی ها و کمونیست ها بودند و خطوط فکری متفاوتی داشتند.  من منظورم بچه مسلمان ها بود که عضو انجمن اسلامی دانشگاه شیکاگو بودند.

اینها با وجودیکه برقراری ارتباط با ایران بسیار دشوار بود، دائما در تماس بودند و ماهم که بالاخره همکاری و عضویت داشتیم در این انجمن دانشجویان مسلمان، طبیعتا از سال ۵۶ در جریان ساعت و روز حوادث انقلاب بودیم. و اینجا من لازم میدانم گرچه خیلی ها ممکن است با نظر من مخالف باشند، که از ایشان اسم برده شود ولی من به نظرم می رسد که باید حرف حق زده شود.

*انجمن اسلامی دانشجویان در آمریکا ما را در جریان انقلاب گذاشت

محور تمام این اتفاق ها و فعالیت های انجمن اسلامی دانشجویان، افرادی مثل دکتر چمران و در آمریکا دکتر یزدی که خدا هر دوی این بزرگواران را رحمت کند،  بودند و واقعا زحمتی که دکتر یزدی برای روشنگری بچه های انقلابی  مسلمان در خارج از کشور کشیدند و پدرانه همه اینها را زیر پر و بال خود می گرفت و با تشکیل کانون های مختلف در انجمن اسلامی در شهرها و ایالات مختلف آمریکا، به شدت در پرورش بچه مسلمان انقلابی موثر بود و  زحمت کشید و حالا امیدوارم که اشتباهات  یا اختلافات سیاسی بعدیش که خودش یا حزبش با مسیر اصلی انقلاب پیدا کرد، موجب نشود که فداکاری ها و تلاش ها و زحماتش در آن دوران نادیده شود چون واقعا از عدالت به دور است. همانطور که زشتی ها را باید گفت، زیبایی ها را هم باید بیان کرد. و من اصرار دارم که این وظیفه را انجام دهم. خداوند رحمتش کند و بخاطر اون تلاشهایش برای انقلاب  اجرش دهد و انشاالله اگر  تقصیر و قصوری هم داشته، خدا بخاطر آن زحماتش، از سر تقصیراتش بگذرد.  

ازینرو ما اصلا دور از انقلاب نبودیم و با همان تعلیمات و اطلاع رسانی ها و تاثیراتی که از انجمن اسلامی و  دکتر رضایی، مهندس رضایی و دکتر یزدی که سردمدار این حرکت و روشنگری و ایجاد شور انقلابی بودند، می گرفتیم، بدین سبب من  صرفا برای ورود به جرگه انقلاب به ایران بازگشتم. و با وجودیکه اصلا روحیه جنگ مسلحانه نداشتم ولی فکر می کردم که تنها راه حضور در انقلاب پیوستن به گروههای مسلح مسلمان در داخل کشور است، که خب خدا برای من به گونه ای دیگر رقم زد و جوری دیگر در خدمت انقلاب بودم. 

اولین بار چه چیزی در شما باعث شد به فکر ساخت سرود برای انقلاب بیافتید؟

*سرود باعث ماندگاری حادثه هفده شهریور شد

دلیل ریشه ای این قضیه نگاه مدیریتی من بود چون تحصیلاتم هم مدیریت است. آن روزیکه حادثه هفده شهریور اتفاق افتاد و حوادث مشابه آن هم قبلا زیاد افتاده بود، حالا با درجه ای کمتر یا بیشتر، وقتی آن اتفاق افتاد من فکر کردم که باید به لحاظ تاریخی، این حادثه ثبت شود و برای ثبتش شاید هنر بهترین مرکب باشد و در جمع هنرها از عکاسی و طراحی و نقاشی و داستان نویسی و همه، موسیقی پرواز بلندتری دارد و به همین دلیل من به فکر افتادم که به واسطه موسیقی این حادثه را مانا نگهدارم و به نظرم میرسد که بسیار تصمیم درستی بود. شاهد کلامم هم این است که گرچه حوادث مشابه شهریور بسیار اتفاق افتاده است، که بعضی جاهایش را خود من حضور داشتم و دیدم که آن حوادث چقدر مشابه حادثه هفدهم شهریور بودند، ولی فکر می کنم ماندگاری هفده شهریور را باید بیشتر از هر چیزی به سرود، «هفده شهریور» منتصب کنیم.

آن روز با این سرود سر زبان ها ماند و و مرتب تکرار شد و سالهای بعد هم برایش سالگرد گرفته شد و آن روز به عنوان یک روز ویژه و خاص در تاریخ نهضت ما باقی ماند. حال آنکه روزهای مشابهی در خود همین تهران وجود داشته تقریبا با همان حدود از شهدا و همان حدود از سطح جنایت رژیم سابق ولی آنها تقریبا از یادها رفته است. مانند کشتار سرچشمه، کشتان میدان خراسان،  کشتار شب اول محرم، اینها کشتارهای خیلی بزرگی بود که مشابه حادثه هفده شهریور بود ولی مرکب موسیقی این حادثه را به اوج برد و رفت آن بالا و کسی دستش بهش نرسید که بخواهد آن را از خاطره ها محو کند.

سرود «خمینی ای امام» نه تنها یکی از بهترین آثار شماست بلکه یکی از ماندگارترین و به جرات می توان آن را یکی از سه اثر اول انقلاب نامید. در خصوص خلق این اثر و جزئیاتش از ایده تا همفکری با شاعر و خلق این سرود برای مخاطبین توضیح بفرمایید و اینکه برای اولین بار کی و کجا پخش شد؟ دلایل ماندگاری اش چه بود و تا کنون چند بار بازخوانی شده و با ارکستراسیون های مختلف ضبط و اجرا شده. در این خصوص توضیح بفرمایید.

 

*سرود «خمینی ای امام» را اولین بار گروه شش نفره خودمان خواندیم

مرحوم سبزواری دو قطعه شعر درباره حضرت امام به من داد. اسم امام هم در یکی از آن شعرها آمده بود، قرار شد برای ساخت سرود روی این شعرها کار کنیم. من این دو تا شعر را از مرحوم سبزواری گرفتم و با هم تلفیق کردم، بخش‌هایی از یک شعر را روی شعر دیگر گذاشتم و شد سرود «خمینی ای امام»

سرود «خمینی ای امام» دو ویژگی خیلی خاص دارد که آن را برتر از بسیاری از آثار دیگر می کند. ویژگی اول خود حضرت امام (ره) هستند. وقتی شما راجع به انسانی با خصوصیات الهی حضرت امام صحبت می کنید خود این یک جذابیت و گیرایی خاص و منحصر به فردی دارد و باعث ماندگاریش می شود. کما اینکه سرود «الله اکبر، خمینی رهبر» هم که سال ۵۸ ساخته شد آنهم به دلایل مشابهی مانند همین سرود «خمینی ای امام» ماندگار شده است. 

 

 

 

 

 

برتری و ویژگی دیگری که سرود «خمینی ای امام» بر سرود «الله اکبر، خمینی رهبر» یا دیگر آثار از این دست دارد، مساله زمان تاریخی آن است. این سرود به لحاظ تاریخی در موقعیتی از تاریخ قرار گرفت که بهای فوق العاده  زیادی بهش داده شد و تاثیر خیلی زیادی هم گذاشت. به این دو دلیل به نظر من باعث ماندگاری این سرود شده است. اما نکته ای که در مورد این کار برایم جالب بود این که بسیاری از استادان موسیقی به قدری از نظر فنی و تکنیکی از این کار تعریف کرده اند که خود من باورم نمی شود چون من این تکنیک ها را بر اساس علمی بلد نبودم و تنها با احساسم و به لحاظ حسی از این تکنیک ها بهره بردم و ازینرو شاید یکی دیگر از دلایل ماندگاری این اثر نیز همین مسائل تکنیکی باشد.

خمینی‌ای امام را اولین بار، خودمان باگروه سرود شش نفره حسینیه خواندیم. مرحوم سبزواری دو قطعه شعر درباره حضرت امام به من داد. اسم امام هم در یکی از آن شعرها آمده بود، قرار شد برای ساخت سرود روی این شعرها کار کنیم. من این دو تا شعر را از مرحوم سبزواری گرفتم و با هم تلفیق کردم، بخش‌هایی از یک شعر را روی شعر دیگر گذاشتم و شد سرود «خمینی ای امام». 

در بین تمام بازسازی ها و تنظیم هایی که بعدا از این اثر صورت گرفت، من کار آقای سرآبادانی را سرآمد باقی تنظیمها و ورژن های این اثر می دانم گرچه من بیش از ۶ مورد ارنجمان(تنظیم) و سازبندی مختلف از موسیقیدانان مختلف بر روی این اثر شنیده ام.

 

سرود «برخیزید ای شهیدان راه خدا» دیگر اثر به غایت موفق شما بود. در مورد ایده و دلایل ساخت این اثر توضیح بفرمایید و اینکه چه عواملی در خلق آ« حضور داشتند و شرایط اولین ضبط این اثر چگونه بود. اثری که حتی به جبهه های جنگ رسید و رزمندگان را با شنیدنش قهرمانانه به خطوط دشمن می زد.

همان چند عاملی که در رابطه با خلق سرود «خمینی ای امام» گفتم وجود دار. هم  به لحاظ تاریخی، هم موقعیتی و هم به لحاظ جغرافیایی در جاییکه اجرا شد و در روزی که اجرا شد و البته خدا رحمت کند استاد «حمید سبزواری» را که متاسفانه آنچنان در محاق فراموشی فرو رفته و مطبوعات و صدا و سیمای ما اصلا اسمی از ایشان نمی آورند که گویی اصلا چنین کسی وجود نداشته است. در حالیکه من معتقدم در ارتباط با شعر و بخصوص سرود انقلاب، اگر فعالیت های تمام شاعران آن دوره را در یک کفه ترازو بگذاریم و «حمید سبزواری» را در کفه دیگر قرار دهیم، قطعا «حمید سبزواری» سنگین تر است. تاثیر وی در پیشبرد اهداف انقلاب، ارائه شعائر  مطلوب انقلاب، هیچ کسی و حتی مجموع همه شان هم به پای حمید سبزواری نمی رسید. ولی به نظر من بسیار به صورت ناجوانمردانه از دایره رسانه خارج شده و انگار نه انگار که همچون بزرگی با آنچنان خدمات عظیمی برای انقلاب  وجود داشته است.

استاد «حمید سبزواری» را که متاسفانه آنچنان در محاق فراموشی فرو رفته و مطبوعات و صدا و سیمای ما اصلا اسمی از ایشان نمی آورند که گویی اصلا چنین کسی وجود نداشته است

 

فرصتی شد تا از این دلگیریم از اینکه ناسپاس هستیم نسبت به افراد خدوم و فداکارمان،  که در آن شرایط سخت و طاقت فرسا در قبل و بعد از پیروزی انقلاب آن اشعار را سرود. بخصوص در اوایل انقلاب که ما هیچ امکاناتی نداشتیم ایشان به داد ما رسید بدین جهت حیفم آمد که از این عزیز نامی برده نشود. خلاصه علاوه بر عواملی که عرض کردم، روح شهدا هم در ماندگاری و موفقیت این اثر تاثیرگذار بود.   

شما بعد از انقلاب تا سال ۶۰ رئیس شورای موسیقی و شعر سازمان صدا و سیما بودید. در آن زمان رویکردتان نسبت به تولید موسیقی چگونه بود و چه آثار شاخصی در دوره شما در ساطمان خلق شد؟

*سرود «ای مجاهد ای شهید مطهر» از مرحوم راغب مورد تایید امام بود

دوران ریاست من بر شورای موسیقی و شعر سازمان صدا و سیما یکی از بحرانی ترین ایامی که بر موسیقی انقلاب گذشت  همان دو سه سال اول بود به جهت اینکه موسیقی مطرود بود از نگاه حوزه ها و وسیله ای بود در اختیار گروههای کمونیستی و مارکسیستی و منافقین که از آن سوء استفاده می کردند و ما این وسط قیچی شده و بریده می شدیم و نگهداشتن موسیقی در آن شرایط به نظر من یک شاهکار بود که خدا لطف کرد که من در آن مقطع بتوانم سهمی در خدمت درست داشته باشم. و باعث شد تصمیماتی که گرفته بودم و رویه هایی که اتخاذ کرده بودم که بیشترش در فیلم مستند خوش ساخت «بزم رزم» شرح داده شده،  ما توانستیم موسیقی را از خطر حذف کامل حفظ کنیم. 

خداوند مرحوم «احمدعلی راغب» را رحمت کند که با ساخت سرود «ای مجاهد ای شهید مطهر» در واقع یک تایید قطعی و مستقیمی ما از حضرت  امام دریافت کردیم که جبهه ما را قوی تر کرد. البته جبهه فشار متاسفانه هنوز هم هست. یعنی در چهل و دومین سالگرد تولد انقلاب اسلامی هنوز کسانی هستند که موسیقی را به طور کامل حرام می دانند و به هر حال ما حتی توی نزدیکان خودمان هم داریم که اگر در مجلسی صدای رادیو یا تلویزیون بیاید اینها بلند می شوند و از آن مجلس می روند. چون احتمالا بنابر نظر مرجع تقلیدشان که آن را حرام می داند.

به هر حال آن فشارها تدبیر می خواست تا خنثی شود و ما در آن زمان تنها مرکزی بودیم که می توانستیم با تدبیر یا بی تدبیری نتیجه کاملا متضادی را در موسیقی حصول کنیم. من بارها گفته ام که آن نگاه حتی در خود تولید رادیو هم بود، نگاهی منجمد، خشک، نادان، که سرود « خمینی ای امام» را هم برای  سالها ممنوع الپخش اعلام کرده بودند به دلایل متحجرانه خودشان که می گفتند ایراد این سرود این است که با عبارت «ای مجاهد» شروع می شود. بعد که من با آنها کلنجار می رفتم می گفتم بروید آیات قرآن را که «فَضَّلَ اللّهُ المُجاهِدینَ...» و یا کلمات دیگری که مشتق از «مجاهدین» هست را در قرآن پیدا کنید و اگر می توانید آنها را عوض کنید! چون ظاهرا قرآن شما با قرآن حضرت رسول متفاوت است. خب ما با اینچنین گروههایی مواجه بودیم.

جشنواره موسیقی فجر در دهه شصت با عنوان جشنواره سرود و آهنگهای انقلابی و با همین ایده آغاز به کار کرد. اما امروز آنچنان اثری از ایده اصلی در این جشنواره دیده نمی شود. آیا برای بازگشت لااقل بخشی به عنوان موسیقی و سرودهای انقلابی به جشنواره موسیقی فجر اقدامی صورت گرفته است؟

در مورد جشنواره موسیقی فجر هم زیاد در جریان نیستم هم خیلی دنبال نکردم. ولی تنها در جشنواره نیست که نوع سرودهای انقلابی برایش ارزشی قائل نشده اند، الان حتی در جامعه کسی برایشان ارزشی قائل نیست. صدا و سیمای ما که  به قول حضرت امام (ره) دانشگاه عمومی است، شما ببینید برای کارهای  انقلابی یا مناسبتی، که هردو ارزش ویژه خودشان را دارند، چقدر سرمایه گذاری کرده، چقدر  برایش اهمیت دارد.  دم دستی ترین اشعار را به دم دستی ترین آهنگسازان و توسط دم دستی ترین خواننده ها می دهند اجرا کنند و فقط یک بار پخش شود که بخواهند آمارشان را با آن پر کنند و بگویند ما برای هر مناسبت تاریخی و تقویمی کاری انجام داده ایم. و این کارها انقدر کیفیتشان پایین است و در پخششان  انقدر بی وفایی می شود که حتی آنها که ذره ای کیفیت دارند، که انگار یک سیاست تعریف شده ای است که عمدا موسیقی از بین برود. حالا مثلا در سالهای ۶۷ به بعد میگفتند مردم دیگر از این ریتم های مارش گونه خسته شده اند و باید مقداری لطافت به موسیقی افزوده می شد ولی نباید ماجرای «نو که آمد به بازار کهنه میشه دل آزار» پیش می آمد. 

ولی امروزه اصلا آن بهانه های سابق وجود ندارد. جامعه انقدر مملو از انواع و اقسام موسیقی است که هرکسی هرچیزی را می تواند تنها با فشار دادن دکمه موبایل به دست بیاورد.

در مجموع به نظر من سرودها و کارهای انقلابی همچنان می توانند به عنوان بخشی از ظرفیت فرهنگی هنری کشور به عنوان آثار ملی میهنی بازتولید شده و در اختیار مردم قرار گیرند.

 

شما بعد از خلق آثار ماندگار اوایل انقلاب، در سنگر مدیریتی کشور خدمت کردید، اما همچنان موسیقی انقلاب یکی از دغدغه های اصلی شما بود. در مورد خلق دیگر آثارتان توضیح بفرمایید و اینکه آیا همچنان در فعالیت خلق آثار موسیقی فعالت هستید یا خیر؟

*من دغدغه انقلاب را دارم هر ایرادی ببینم بازگو می کنم

بله من همچنان دغدغه موسیقی انقلاب را دارم. علاوه بر آن دغدغه همه ارکان این انقلاب را دارم. وقتی که می بینم افراد فداکاری که برای این انقلاب زحمت کشیدند و الان کنار گذاشته شده اند و اسمی از آنها برده نمی شود. باز هم دغدغه ام را در ارتباط با مرحوم استاد «حمید سبزواری» بیان می کنم که چرا اسمی از ایشان برده نمی شود. 

من چون دغدغه انقلاب را دارم هر ایرادی که ببینم بازگو می کنم و دعا می کنم خدا من را تا آخر عمر با همین دغدغه به سوی خودش بخواند. امیدوارم ببینم روزی را که همه آرزوهایی را که داشتیم، تماما آرزوهایی که داشتیم، با آنهمه شهیدی که در راه این انقلاب و اسلام دادیم  و جانبازانمان که بخشی از وجود خود را برای انقلاب گذاشتند، جانبازهایی که هنوز پس از دهه ها در تخت بیمارستان ها هستند و اینهمه سال را با زجر و سختی گذرانده اند. ضمن اینکه آزادگان ما جزء مظلوم ترین قشری هستند که در ارتباط با آنهمه سختی و شکنجه ای که کشیدند و تحمل کردند و حقشان آنچنان که باید ادا نشده است.  

امیدوارم خداوند این توفیق را از من نگیرد و تا آخرین روز حیاتم در خدمت انقلاب باشم گرچه به شدت از نتایج حاصله ناراضی ام و اصلا خوشحال نیستم که ملت شریف ایران در این وضعیت  اقتصادی زندگی می کنند. اصلا خوشحال نیستم از اینکه لیست کسانیکه مسولیت توی این کشور داشته و دارند را اگر بخواهید به واقع نگاه کنید، در جمع آنان که اختلاص کرده اند، بسیاری از آنها را میبینی و آن عدالتی را که  باید در حقشان انجام شود، متاسفانه نشده است.

انتهای پیام/

منبع: فارس

کلیدواژه: سرود خمینی ای امام حمید شاهنگیان سرودهای انقلاب پیروزی سبزواری توضیح بفرمایید انقلاب را دارم مرحوم سبزواری خمینی ای امام انجمن اسلامی حمید سبزواری هفده شهریور برای انقلاب حادثه هفده حضرت امام ساخت سرود نظر من

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۸۸۱۶۸۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مطهری امام

دوازدهم اردیبهشت 1358 ش درحالی که تنها دو_ سه ماهی از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی می گذشت ، یکی از تلخ ترین و خسارت بار ترین حوادث نا گوار برای رهبر انقلاب وآینده نظام جمهوری اسلامی به دست اشقیای از جنس خوارج رقم خورد و «متفکر و فیلسوف و فقیه عالی‌مقام » حضرت آیت الله مرتضی مطهری (أعلی الله مقامه ) با تیر جهالت و عداوت به شهادت رسید .

مقامی که برای آن عالم ربانی غایت آمال بوده ولی برای رهبر واستاد بزرگ او مصیبتی بسیار سنگین و برای ایران و نظام نوپای آن خسارتی غیر قابل جبران بوده است.

درباره شخصیت ذو ابعاد و جان پاک و افکار و اندیشه متقن و روشنگر استاد شهید بسیار گفته شده و نوشته شده و البته همچنان جامعه و جوانان و همگان نیازمند اندیشه زلال اسلامی او می باشند . اما در این مجال و مقال به نسبت و ارتباط و ارادت و علاقه و اعتماد آن اسلام شناس بزرگ و امام خمینی پرداخته می شود.

استاد شهید سیزدهم بهمن 1298ش متولد شده و در دامن مادر و پدری مؤمن و پاک سرشت و اهل عبادت و خدمت بالید. او در سنین کودکی به مکتب خانه رفت و مراحل اولیه آموزش را آغاز کرد و در حدود سیزده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت کرد و حدود دو سال در آن محیط تحصیلات مقدماتی علوم اسلامی را فرا گرفت .

وضعیت حوزه های علمیه در آن دوران گرفتار دیکتاتوری مذهب ستیز رضا خانی بود و سرو سامان مناسبه نداشت و به همین خاطر مرتضای جوان و تشنه ی معارف و حقایق به فریمان برگشتو حدود دو سال با بهره گیری از کتابخانه پدر به تأمل و تفکر واندوختن اطلاعات مذهبی و به ویژه مطالعه تاریخ اسلام اشتغال داشت.

«اغلب کتاب دستش بود و فقط مطالعه می کرد. بعد ها در قم می گفت من هرچه مایه مطالعات تاریخی دارم، مربوط به همان دو سالی است که از مشهد به فریمان برگشتم» (پاره ای از خورشید،صفحه76)

در همان دوران سخت و سیاه که ترکیب دیکتاتوری رضا خان و تحولات سلطه جویانه و زیاده خواهانه جهانی ، جنگ جهانی دوم را رقم زد و ایران به اشتغال متجاوزین در آمد و ملت ایران نمی دانست از فرار شاه ظالم خوشحال باشد و یا از اشغال کشور و قحطی عمومی ناراحت باشد؛ مرتضای جوان در جستجوی دست یابی  یا بی گوهری بود که فطرت او بدان سو هدایتش می کرد. یکای از برادران استاد می گوید:« ایشان شش- هفت ماه بعد از فوت مرحوم آیت الله حائری به قم رفت .» (همان، صفحه 76 )

رحلت آیت الله حائری دهم بهمن 1315 بوده و با این حساب آیت الله مطهری در پاییز 1316 به همرا دایی خود مرحوم شیخ علی روانه قم شد و از اینجا بود که عنصر کلیدی اساتید و مربیان بزرگ در شکل دهی به شخصیت این جوان جویای حقیقت و طالب کمال و سعادت به ایفای نقش پرداخت .

سه عنصر والدین - ژنتیک، معلمان و مربیان و محیط که سازنده شخصیت آدمی هستند، برای استاد مطهری به بهترین نحو مهیا گردید و او از پدر و مادری مؤمن و وارسته برخوردار بود که همانها محیطی ایمانی و معنوی برای زندگی این کودک و نوجوان فراهم کردند و به رغم نامناسب  بودن محیط عمومی کشور، محیط خانه وخانواده برای مرتضای جویای حقیقت مطلوب و سازنده بود تا اینکه «هجرت» سازنده او به قم رقم خورد و او از پاییز 1316 تا پاییز 1331 به مدت پانزده سال مراحل تحصیل و تهذیب را سپری کرد و از برترین و بهترین الهی مردان در طبقه اساتید کسب فیض کرد. وی گرچه از بزرگانی چون آیت الله حجت و آیت الله محقق داماد هم استفاده علمی کرده است ؛ ولی اثر گذاران اصلی بر شخصیت علمی و معنوی استاد شهید مطهری  حضرات آیات: بروجردی، امام خمینی، علامه طباطبایی و میرزا علی آقا شیرازی بوده اند.

آوازه فقاهت آیت الله بروجردی چنان انتشار یافته بود که بعضی از جویندگان فقاهت از حوزه علمیه قم به بروجرد و محضر آن فقیه محقق می رفتند که یکی از آنها استاد مطهری بود که تابستان 1322 از قم به بروجرد رفت و تحصیلات حوزه علمیه قم را به تحصیل در بروجرد بدل کرد، چنانچه پس از هجرت آیت الله بروجردی به قم از سال 1323تا سال 1331 که در قم اقامت داشته در درس های فقه و اصول آن استاد شاگرد پرور شرکت می کرد و از برجستگان محضر آن فقیه بزرگ بوده است .

استاد مطهری گرچه به صورت رسمی از سال 1329تا1331  و تنها فلسفه مشاء - بخشی از الهیات شفاء بوعلی – را در کلاس درس علامه طباطبائی شاگردی کرد و در جلسات مخصوص «اصول فلسفه و روش رئالیسم» حضور می یافت ، ولی از همان زمان تا پایان عمر خود ارتباط علمی با ایشان و بهره گیری از محضرشان داشت شرح و تبیین  کتاب اثر گذار اصول فلسفه و روش رئالیسم و نیز بهره گیری از تفسیر عظیم المیزان در بیانات و تألیفات ایشان مشهود است.

آشنائی و ارتباط و ارادت طرفینی  او با آیت الله میرزا علی آقا شیرازی هم اتفاق غریبی است . او خود می نویسد :

« تابستان سال 1320 پس از پنج سال که در قم اقامت داشتم، برای فرار از گرمای قم به اصفهان رفتم . تصادف کوچکی مرا با فردی آشنا با «نهج البلاغه» آشنا کرد . او دست مرا گرفت و اندکی وارد «نهج البلاغه» کرد... از آن پس چهرۀ « نهج البلاغه»  در نظرم عوض شد ، مورد علاقه ام قرار گرفت و محبوبم شد.  گویی کتاب دیگری است غیر آن کتابی که از دوران کودکی آن را می شناختم ... به خود جرئت می دهم و می گویم او به حقیقت « عالم ربانی» بود... او هم فقیه بود و هم حکیم و هم ادیب و هم طبیب .

فقه و فلسفه و ادبیات عربی و فارسی و طب قدیم را کاملاً می شناخت و در برخی متخصص درجه اول به شمار می رفت... او با « نهج البلاغه» می زیست،با «نهج البلاغه» تنفس می کرد، روحش با این کتاب همدم بود، نبضش با این کتاب می زد و قلبش با این می تپید ... راستی مرد حق و حقیقت بود.» (سیری در نهج البلاغه، صفحه12-7).

اما استاد شهید آیت الله مطهری که باید کل دوران تحصیلات بسیار مؤفق و با برکت او را در حوزه علمیه مشهد و قم بیست سال دانست، طولانی ترین مدت شاگردی و نیز تنوّع دروسی که استفاده کرده بود، شاگردی در محضر امام خمینی بوده است. او که از همان مشهد شیفته حکمت الهی و حکمای ربانی شده بود، آغاز آشنایی و ارتباط خود با حضرت امام را چنین روایت کرده است :

«پس از مهاجرت به قم، گمشدۀ خود را در شخصیتی دیگر یافتم . فکر کردم که روح تشنه ام از سرچشمۀ زلال این شخصیت سیراب خواهد .

اگر چه در آغاز مهاجرت به قم، هنوز از مقدمات فارغ نشده بودم و شایستگی ورود به معقولات را نداشتم اما درس اخلاقی که به وسیلۀ شخصیت محبوبم در هر پنج شنبه و جمعه گفته می شد و در حقیقت درس معارف و سیر سلوک بود، نه اخلاق به مفهوم خشک علمی، مرا سرمست می کرد.

بدون هیچ اغراق و مبالغه ای، این درس مرا آنچنان به وجد می آورد که تا دوشنبه و سه شنبۀ هفتۀ بعد، خودم را شدیداً تحت تأثیر آن می یافتم.

بخش مهمی از شخصیت من در آن درس و سپس در درس های دیگری که در طی دوازده سال از اسناد الهی فرا گرفتم، انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و می دانم . راستی که او «روح قدس الهی » بود.» (علل گرایش به ما دیگری،صفحه9-8).

متفکر شهید در طول این دوازده سالی که گفته، درس های اخلاق که توصیفش نمود و حکمت متعالیه و اصول فقه و فقه را از محضر این اسناد الهی تحصیل کرد و علاوه بر تسلط و تخصّص فوق العاده در این رشته های اصلی علوم اسلامی، جان و روح خود را صیقل داده و همانند این اساتید بزرگ و سازنده خود، بی مبالغه از علمای ربانی گردید و با همین سرمایه علم و دانش والا و روح و جان  تهذیب شد،مؤفق به آن همه خدمت فکری و تربیتی طی دهها سال وآثار ماندگار او همچنان منشأ روشنگری و هدایت می باشند.

درس اخلاق معروف حضرت امام از سال 1315تا سال1323 به مدت هشت سال در حوزه علمیه قم مجمع مشتاقان کمال بوده و البته معلوم نیست شهید مطهری از چه سالی در آن درس حضور می یافته ولی شاید قید دوازده سال دلالت کند که از حدود سال 1318 یا 1319 این توفیق را داشته که یکی از شاگردان آن درس باشد واما درس دیگری که او از محضر امام خمینی فرا گرفته بود، حکمت متعالیه بوده است . اهل این رشته می دانند که طالبان فلسفه اسلامی در حکمت متعالیه دو کتاب محوری را تحصیل می کنند؛ شرح منظومه ملا هادی سبزواری و اسفار صدر المتألهین.

استاد مطهری آخرین دوره تدریس شرح منظومه امام خمینی را درک کرد و در واقع خلاصه و عصاره حکمت متعالیه را بر محور این کتاب از ایشان که بیش از دو دهه  استاد برجسته و شناخته شده حکمت صدرائی و عرفان نظری و عملی بوده، استفاده کرده است .

حضرت امام به موازات درس شرح منظومه و دروس دیگری که داشت، اسفار را نیز برای شاگردان سطح بالاتر تدریس می کرد و آیت الله مطهری و تعدادی از شاگردان درس شرح منظومه پس از اتمام آن کتاب از استاد اجازه گرفته و در درس اسفار شرکت کردند و کتاب نفس اسفار را از محضر او بهره بردند و به گفته هم مباحثه یازده ساله او مرحوم آیت الله منتظری دیگر بخش های اسفار را با توجه به آشنائی و تسلط بر حکمت متعالیه، مباحثه کردند و بدین صورت استاد حکمت صدرائی آنها تنها امام خمینی بوده است.

آنان همچنین در دهه بیست علاوه بر شرکت در درس فقه و اصول آیت الله بروجردی، از استاد فلسفه و اخلاق خود – امام خمینی – در خواست کردند درس اصولی برای آنها داشته باشد و به مدت هفت سال مباحث أمارات و و اصول علمیه دانش اصول را به صورت بسیار تحقیقی فرا گرفتند، درسی که هم استاد و هم شاگردان اصلی، آن را بسیار جدّی گرفته بودند و محصول آن درس هفت ساله به قلم امام دو جلد انوار الهدایه، یک جلد استصحاب و یک جلد تعادل و ترجیح و اجتهاد و تقلید و نیزرساله لا ضرر شده است.

در درس فقه نیز مدت چند ماه مقداری از «کتاب الزکاه» را فرا گرفتند .

دوران دیگر از ارتباط و همراهی این استاد و شاگرد در آغاز نهضت امام خمینی بوده که منجر به دستگیری و زندانی شدن این دست پرورده حضرت امام شده بود،اما مهم تر اینکه این ثمره فاخر اساتید برجسته حوزه علمیه قم در دهه های سی،چهل و پنجاه در تهران و محیط دانشگاه و حلقه های فکری اهل فکر اسلامی، با قلم توانا و بیان رسای خود سخنگوی اسلام قرآن و نهج البلاغه کرده بود و در این عرصه علاوه بر محدودیت ها و مزاحمت های حکومت ضد اسلامی و دیکتاتوری، با «تحجر» و «التفاط» مواجه بود که به مثابه دو لبه یک قیچی آن اسلام شناس بزرگ را مورد آزار و اذیت و مزاحمت قرار می دادند .

عده ای با افکار متحجرانه و قیافه مقدس مآ بانه تحمل دیدن کتاب «مسئله حجاب» و «نظام حقوق زن در اسلام » را نداشتند و حتی به شکوه پیش امام در نجف گفتند آقای مطهری با نوشتن کتاب «مسئله حجاب»موجب بی حجابی زنان شده است و از طرف دیگر اهل التقاط پندارها  و یافته های خود را به نام اسلام عرضه می کردند که مقدمه کتاب « علل گرایش به ما دیگری» استاد شهید شکوه از این طیف است.

آیت الله مطهری در اوج غربت پدید آمده از این طیف ها و هجمه های آنان ، در سال 1356 نامه ای تاریخی به استاد و مربی خود می نویسد و در این نامه حتی لب  به شکوه می گشاید :

« استاد و مقتدای بزرگوارم ! حوادث ناگوار پی در پی برای اسلام از یک طرف و روشن بینی ها و اقدامات مثبت و منفی به موقع و صحیح آن استاد بزرگواراز طرف دیگر، موجب شده که روز به روز جدّی تر و با خلوص و صمیمیت بیشتر آرزو کنم از خداوند متعال مسألت نمایم که وجود مبارک آن رهبر عظیم الشأن را برای همه مسلمانان مستدام بدارد... خدا را گواه می گیرم که کمتر اتفاق می افتد که در حال یا مقام و موقف دعایی این وظیفه را فراموش کنم و امیدوارم که مشمول دعوات خیریه شما بوده باشیم .»(سیری در زندگانی استاد مطهری، ص219).

استاد شهید در این نامه از جریان های : مارکسیستی ، مجاهدین، مخالفین روحانیت جریان شریعتی نام برده و به معرفی آنها پرداخته و به رهبر خود می گوید:

« گروه های چهار گانه فوق با من به حساب اینکه تا اندازه ای اهل فکر ونظر وبیان و قلم هستم به شدت مبارزه می کنند؛ شایعه برایم می سازند، جعل و افترا می بندند به طوری که خود را مصداق آن شعر فارسی می بینم که محقق اعظم خواجه نصیرالدین طوسی در آخر شرح اشارات به عنوان زبان حال خود آورده است :

به گردا گرد خود چندان که بینم               بلا انگشتری ومن نگینم

 

ولی به لطف و عنایت پروردگار و توجهات اولیاء دین هراسی به خود راه نخواهم داد.این مقدار بثّ شکوی را جز به مثل حضر تعالی که استاد عالیقدرم و به جای پدرم هستید نمی کنم. من الان مرکز ثقل حملات این گروه ها هستم ... بار دیگر تکرار می کنم من جداً از خداوند متعال طول عمر برای شما می خواهم و فوق العاده نگرانم که اگر خدای ناخواسته پای حضرت عالی که تنها شخصیتی هستید که همه این گروه ها از او حساب می برند از میان برود اوضاع فوق العاده ناراحت کننده خواهد بود .»

به موازات افزایش دیکتاتوری رژیم پهلوی و وابسته تر شدنش به آمریکای سلطه گر، آگاهی های ملت ایران با رهبری امام خمینی ارتقاء یافت و موج انقلاب اسلامی آغاز گردید و توطئه شاه و صدام، حضرت امام را وادار به هجرتی سرنوشت ساز نمود و همان چهار ماه سرنوشت ساز اقامت ایشان در پاریس به مثابه شب قدر مبارزات ملت ایران، به پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط رژیم دیکتاتوری و تأسیس نظام مردمی – اسلامی جمهوری اسلامی منجر شد. در مدت اقامت رهبر مبارزات در پاریس استاد مطهری جزء اولین شخصیت هایی بود که به دیدار و زیارت امام شتافت و او خود می گوید :

«من که قریب به  دوازده سال در خدمت این مرد بزرگ تحصیل کرده ام باز وقتی که در سفر اخیر به پاریس به ملاقات و زیارت ایشان رفتم، چیزهایی از روحیه او درک کردم که نه فقط بر حیرت من، بلکه بر ایمانم نیز اضافه شد.» (پیرامون انقلاب اسلامی، صفحه 21)

در همین دوران استاد شهید با بیان رسا و تبیین های گویای خود به مثابه سخنگو و ترجمان فکر و اندیشه امام خمینی عمل می کرد و در تلاش شبانه روزی در کنار دوستان و همرزمان دیگر خود مانند شهیدان بهشتی و با هنر و مرحومان هاشمی رفسنجانی و مولوی اردبیلی در کنار چند تن از رجال مذهبی – سیاسی غیر روحانی هسته اولیه شورای انقلاب را طبق نظر و مأموریت امام خمینی شکل دادند و تظاهرات های عظیم میلیون ها تن از ملت را هدایت و مدیریت کردند و به خصوص او اندیشه پیشنهادی امام خمینی درباره نظام جایگزین نظام سلطنتی؛ یعنی «جمهوری اسلامی» را تشریح می کرد، به اینکه این نظام سیاسی جایگزین به معنای مدیریت و گزینش مدیران نظام جدید با رأی و نظر و انتخاب واقعی و نه نمایشی ملت ایران خواهد بود و در چنان نظامی احکام و موازین اسلام به مثابه « مواد» این «صورت» خواهد بود تا از ترکیب این دو به تباهی ها و عقب ماندگی ها و وابستگی ها خاتمه داده شود چرا که تحلیل عمیق خودشان از تحولات دوران معاصر ایران چنین بوده است :

« ملت ایران در طول تاریخ خود، به استثنای فترتهای  کوچک و محدود، در زیر چکمه استبداد به سر برده و از این رو با اینکه به اعتراف اهل بصیرت یکی از باهوش ترین و با استعداد ترین ملل جهان است  نتوانسته است در عرصه بین المللی استعداد های خود را بروز دهد .

در هفتاد و اندی سال پیش که از استبداد به ستوه آمده بود به رهبری روحانیونی آگاه و مجاهد و پایمردی مجاهدینی مسلمان کوشش کرد رژیم آزادی و دموکراسی را در ایران برقرار سازد، ولی این دولت مستعجل نپایید و کودتای 1299که با کودتای 1332 تأکید شد بساط آزادی و دموکراسی را برچید و حکومت فردی و استبدادی را بار دیگر برقرار کرد.» ( نامه ها و ناگفته ها، صفحه 199 )

به اعتقاد استاد متفکر، « اگر آزادی و دموکراسی محفوظ می ماند ملت ایران امروز در ردیف مترقی ترین کشور های جهان بود، در صورتی که پس از سه ربع قرن هنوز از نظر فقر و بی سوادی و فرهنگ و تمدن در ردیف عقب مانده ترین کشور های جهان است .

اختناق سیاسی و اجتماعی و محرومیت از آزادی و مشارکت در تعیین سرنوشت خود یکی از موجبات خشم و نفرت این مرد است.» (همان)

البته هدفی که آن استوانه و رکن فکری انقلاب اسلامی برای مبارزات در نظر داشت و جامعه ای را که انتظاری می کشید چنین بوده است :

« برچیده شدن حکومت استبدادی و برقراری نظام دموکراسی بر طبق موازین اسلامی و رسیدن به آزادی که شرط اصلی رشد و تکامل انسانی و اجتماعی است، اعم از آزادی بیان، آزادی قلم، آزادی اجتماعات همراه با امنیت وواقعی قضایی و اجتماعی و بدون دخالت و مزاحمت های رنگارنگ دستگاه های انتظامی .» (همان،صفحه 202).

در نگاه استاد شهید بُعد اسلامی جمهوری « با الهام از روحانیون طراز اول آشنا به مقتضیات زمان» قابل اجرا می باشد. دو وصف « طراز اول » و «آشنابه مقتضیات زمان» بسیار جای تأمل و تفکر دارد و باید دید آیا در این زمینه طبق این معیار ها عمل شده و یا عمل می شود و برترین عالمان دینی و آگاه ترین آنها به زمان و اقتضائات و نیاز های زمان و زمانه نقش دارند و یا تنزل سطح، تنها به مؤید ها میدان داده می شود ؟!

استاد شهید  از حیث اقتصادی جامعه ساخته شده در جمهوری اسلامی را چنین جامعه ای می داند : « اجرای برنامه اقتصادی نوین بر اساس مبارزه صادقانه با فواصل طبقاتی و بالا ترین سطح تولیدات کشاورزی و صنعتی کردن کشور با برنامه صحیح و جلوگیری از اسراف وتبذیر بودجه عمومی به عناوین مختلف.»(همان،صفحه203 )

باید پس از گذشت چهار دهه از عمر نظام جمهوری اسلامی صادقانه ومنصفانه به کارنامه اقتصادی آن با چنین هدفی که ترسیم شده بود نمره داد که چه وضعیتی داریم و معاش ملت چه جایگاهی دارد؟!

استاد شهید در پایان این مکتوب خود که در سال 1357 نوشته بود تصریح می کند که :« بار دیگر تأکید می کنم که اجرای همه این خواسته ها فرع بر این است که اولین خواسته اجرا شود [ یعنی برچیده شدن حکومت استبدادی و بر قراری نظام دموکراسی بر طبق موازین اسلامی و رسیدن به آزادی که شرط اصلی تکامل انسانی و اجتماعی است]  بدون آن هیچ چیز دیگر عملی نیست و اگر عملی شود مانند همیشه جز صورت سازی و اغفال نخواهد بود.» (همان)

این مطهری بود که داغ شهادت او امام خمینی را داغدار و گریان کرد و آن مربی بزرگ و مقتدای او آن گونه از او سخن گفته که برای هیچ یک از بزرگان بزرگوار دیگر نگفته است :

« ضایعه أسف انگیز شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالی‌مقام مرحوم آقای حاج شیخ مرتضی مطهری قدس سره را تسلیت و تبریک عرض می کنم ؛ تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرد و با کج روی ها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد؛ تسلیت در شهادت مردی که در اسلام شناسی و فنون مختلفه اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود. من فرزند بسیار عزیزی را از دست داده ام و در سوگ او نشستم که از شخصیت هایی بود که حاصل عمرم محسوب می شد . در اسلام عزیز به شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان ثلمه ای وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست .» (صحیفه امام، ج،ص؟ )

حضرت امام مطهری عزیز خود را چنین وصف می کند :

« مطهری که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بود.»

و او از شخصیت هایی می داند که  با فداکاری « در زندگی و پس از آن با جلوه خود نور افشا نمی کرده و می کنند.» و « با شعاع فروزان خود مردگان را حیات می بخشند و به ظلمت ها  نور می افشانند.» چنین بود که امام او را «فرزند عزیز» و « پاره تن» خود می نامد و در اولین سالگرد شهادت او پیام می دهد، کاری که برای دیگر شهیدان و الاقدر تکرار نشد و نوشت :

« مطهری فرزندی عزیز برای من و پشتوانه ای محکم برای حوزه های دینی و علمی و خدمتگزاری سودمند برای ملت و کشور بود .... من به دانشجویان و طبقه روشنفکران متعهد توصیه می کنم که کتاب های این استاد عزیز را نگذارند با دسیسه های غیر اسلامی فراموش شود.»(صحیفه امام ،ج،ص )؟

امام خمینی این متفکر بزرگ را « اسلام شناس عظیم الشأن » می نامد و همینجا است که باید از حوزه های علمیه و حکومت  جمهوری اسلامی می پرسید که با تفکر و اندیشه والا و روشنگر این « اسلام شناس عظیم الشأن » در حوزه ها و ارکان حکومت چگونه برخوردی شده و می شود ؟!

آیا در این چهار دهه حوزه های علمیه سعی کردند محصولات آنها اسلام شناسانی از سنخ و جنس مطهری باشند یا وضعیت به گونه ای دیگر رقم خورده وپیش می رود ؟!

آیا در ارکان حکومت و بخش های مختلف تقنینی و اجرائی و قضائی و در دانشگاه ها و مراکز علمی و پژوهش نظام جمهوری اسلامی دغدغه ها و اهدافی که آن مغز متفکر ترسیم کرده بود پیگیری می شود و یا اینکه افکار دیگری از سر غفلت و یا با اهدافی خاص جایگزین شده است؟!

آنچه در این مختصر آمده ترسیمی شتاب زده از شخصیتی بزرگ و اسلام شناسی عظیم الشأن بوده که اسلام را در مکتب اهل بیت با دو ویژگی و فصل مقوّم  « عقلانیت » و « عدالت » شناخته بود و به همان صورت معرفی می کرد و تفکر شیعی در اندیشه استاد شهید مطهری حول دو عنصر « عقل » و «عدل» می چرخید و اینجاست که باید وضعیت و کارنامه نظام جمهوری اسلامی را با این دو معیار سنجید و آسیب شناسی کرد و انحرافات و اشتباهات را اصلاح کرد و تمام سعی و تلاش معطوف به این باشد که این ثمره مجاهدات و وعده های امام خمینی و بزرگانی چون استاد شهید مطهری واقعاً مایه افتخار و الگو قرار گرفتن باشد و مبادا که عبرت آیندگان گردیم.

دیگر خبرها

  • اجرای سرود سلام فرمانده توسط کودکان پیش دبستانی + فیلم
  • فیلم/ شوخی گل آقا با امام خمینی با این ولخرجی‌ ورشکست نشوید؟
  • شوخی گل آقا با امام خمینی (ره) + فیلم
  • فراخوان نوجوانان تهرانی برای شرکت در مسابقه «هم‌سُرا»
  • ماجرای جنجالی اهانت به امام خمینی (ره) در کتاب درسی هند؟
  • ناخدا صمدی: امام خمینی(س) اردیبهشت 58 فرمودند «ارتش باید بماند»/ پیش از آن پرسنل ارتش در پادگان‌ها امیدی به فردای خود نداشتند/ ابراهیم متقی: خلیج فارس یکی از حوزه‌های اصلی تهدید بوده، هست و خواهد بود
  • مطهری امام
  • فعالان سرود بیمه می‌شوند
  • اهانت به امام خمینی(ره) در کتاب درسی هند؟
  • بیمه فعالان سرود پیگیری می‌شود/چند پیشنهاد به موسیقی فارس